سپیده‌دم

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

از اون لحاظ: رازهای سر به مهر جوایز ادبی

مطلبی که امروز در ستون «از اون لحاظ» صفحه همشهری سلام چاپ شد.

سلام. امسال وزارت ارشاد در راستای مَرد بار آوردن نویسنده ها، جایزه جلال آل احمد را از 110 سکه به 30 سکه کاهش داد. بعد شهرداری تهران اعلام کرد که 80 سکه باقی مانده را تقبل می کند. سخنگوی ارشاد هم گفت: «این کار خیلی معمول است.» حالا ما پیشنهاد می دهیم ارشاد جوایز جشنواره های فیلم، تئاتر، شعر، تجسمی و موسیقی فجر را هم بیندازد گردن شهرداری! اصلاً کی به کیه؟! اگر مدیران ارشاد دیدند این پیشنهادهای ما خیلی «معمول» هم نیست، چند سالی انجام بدهند، خود به خود معمول می شود! تازه این کم کردن جوایز باعث می شود نویسنده ها تنبل نشوند و بروند دنبال شغل دوم، شغل سوم. اصلاً چرا نباید نویسنده، روزی یک شیفت در آژانس محله، کار بکند؟!
معاون وزیر راه و شهرسازی هم اعلام کرده، در مسکن مهر 4700 میلیارد تومان کم دارند. خب ما پیشنهاد می کنیم از وزارت ارشاد یاد بگیرند و بگویند: «شهرداری! بیا کار خیلی معمول رو انجام بده.» البته راهی که خودشان در پیش گرفته اند، هم خیلی خوب است. چون شنیدیم میگن در فاز 11 شهر پردیس، متقاضی های مسکن مهر باید 12 میلیون تومان اضافی بدهند. خب این طوری مردم بیشتر قدر خانه های خود را می دانند و کمتر آن ها را خراب می کنند.

۱۵ آذر ۹۳ ، ۰۷:۲۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

رابطه‌ی گرانی نان و دانشگاه آزاد!

این مطلب هم (مثل قبلی) برای روزنامه نوشته شده بود ولی منتشر نشد. البته این یکی کمی تغییر داده شده و شاید دوباره برای چاپ به روزنامه ارائه شود.

شنیدیم که نان 29 درصد گران شده. با توجه به این که قرار بود جز بنزین همه چیز با شیب ملایم گران شود، از معاون نظارت راهبردی رییس جمهور درخواست می‌کنیم تعاریف خود را از واژه «شیب»، «ملایم» و مخصوصاً «بنزین» اعلام کنند. با گران شدن نان احتمالاً چند وقت دیگر پدرها به جای «با نون بخور سیر شی» بگویند: «با نون نخور گرونه» یا پدرهای زرنگ‌تر بگویند: «کتلت‌ها زیاده، خالی‌خالی بخور گوشت شه به تنت.» ضمناً دیروز وزیر امور خارجه‌ی چین برای توافق بر سر صادرات نان سنگک به ایران و نان بربری به استان‌های آذری‌زبان وارد کشور شد. علاوه بر آن گفته می‌شود مؤسسه‌ی خیریه‌ی محک، در نظر دارد با تأسیس مؤسسه‌ی «کپک»، برای اقشار بی‌بضاعت، نان تهیه کند. همچنین امروز صبح سارقان مسلح به صورت گروهی وارد یک نانوایی شده و با خالی کردن دخل و تنور نانوایی، وقتی با مقاومت نانوا مواجه شدند، همه‌ی نانواها و مردم در صف را به گلوله بستند. گزارش خبرنگار ما نیز حاکی از آن است که با کم شدن ضایعات نان، تعداد زیادی از نان خشکی‌های کشور، برای ادامه‌ی تحصیلات در دانشگاه آزاد اسلامی ثبت نام کرده‌اند.

۱۴ آذر ۹۳ ، ۲۰:۵۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

تندر 90 و پیشرفت‌های بی‌بدیل صنعت خودروسازی کشور

این مطلب را چند روز پیش برای روزنامه نوشتم که البته چاپ نشد و قرار نیست بشود. گفتم این جا منتشرش کنم که حناق نگیرم!

چند روز پیش اعلام شد که تندر 90 باکیفیت‌ترین خودروی داخلی است. ما هم که از پراید 131 و 141 و 151 و... و 1+n10+100 خسته شده بودیم، تصمیم گرفتیم که تندر بخریم. بعد شنیدیم که خودروسازهای بزرگ و عظیم‌الجثه داخلی دارند مثل بنز پیش‌فروش می‌کنند ولی تحویل نمی‌دهند! برایمان سؤال شد که چرا؟! که یک دفعه شنیدیم خودروساز درشت در جایی گفته: چون مشکل بانکی داریم و نقدینگی‌مان کم است، این طوری نقدینگی‌مان را تأمین می‌کنیم! ما که از این استدلال دقیق دهانمان بسته شد، می‌خواستیم ببینیم مسئولین دولت چه گفته‌اند. هر چی گشتیم نفهمیدیم آن‌ها در جواب خودروساز غول‌پیکر چه گفته‌اند! شاید آن‌ها هم از استدلال خودروساز قانع شده‌اند! ولی بعد در گوشه‌ای خواندیم که شورای رقابت «توصیه» کرده تا زمانی که خودروساز داخلی قرارداد دقیق و مشخصی با شرکت رنو نبسته، پیش‌فروش نکند. اما چون خودروسازها پول‌لازم‌اند، پیش‌فروش می‌کنند! البته ما قبلاً فکر می‌کردیم که این مسئولین اقتصادی هستند که برای خودروسازها «تعیین تکلیف» می‌کنند که چه قوانینی را باید رعایت کنند. ولی حالا به اشتباهمان پی بردیم و فهمیدیم شورای رقابت فقط «توصیه» می‌کند!

بعد شنیدیم که خودروساز گفته تا آخر آذر که با 1+5 توافق کنیم، تولید را زیاد می‌کنیم. رفتیم که پیش‌فروش بخریم که یکی درِ گوشمان گفت که تندر روزی کمتر از 10 تا تولید می‌شود و بعضی از خودروسازها هم کلاً تولیدش را متوقف کرده‌اند. مذاکرات با 1+5 هم رفت تا 7 ماه دیگر! ما هم به این نتیجه رسیدیم که 10 تا که برای قرعه‌کشی بانک‌ها هم کم است. پس ما هم می‌رویم قاطی آن‌هایی که ثبت نام کرده‌اند و بهشان نمی‌رسد. پس رفتیم بازار تا خودروی کارکرده بخریم. گفتند 6 میلیون گران‌تر از کارخانه است، ها! اما ما که گوشمان به این حرف‌ها بدهکار نبود و فقط دنبال کیفیت بودیم، گفتیم همین ماشین گران را هم می‌خواهیم بخریم. یک دفعه نمایشگاه‌دار به ما گفت که نمی‌فروشد! گفتیم چرا؟! گفت: چون تا حالا که 6 میلیون گرون‌تر شده، احتمالاً گرون‌تر هم می‌شه، پس برو بعداً که گرون‌تر شد، بیا!

۱۴ آذر ۹۳ ، ۲۰:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

تقویم تاریخ؛ درگذشت جبار باغچه‌بان

تقویم تاریخ روز 4 آذر؛ به مناسبت چهل و هشتمین سالمرگ «جبار باغچه‌بان» بانی مدارس استثنایی ایران. وقتی زندگی‌نامه‌ی تفصیلی‌اش را بخوانید، می‌فهمید این مرد چه کار کرده. این متن قطره‌ای از دریا را هم نشان نداده... .

سال 1264 یک خانواده‌ی تبریزی ساکن قفقاز، صاحب فرزندی شدند که بعدها پدر ناشنوایان ایران شد. «جبار عسگرزاده» به مکتب رفت تا قرآن و زبان فارسی را یاد بگیرد. 15 ساله بود که به خاطر وضعیت بد مالی خانواده، مجبور شد درس خواندن را کنار بگذارد و در قنادی به پدرش کمک کند. مادرش شاعر بود و پدرش قصه‌های شاهنامه را نقل می‌کرد. همین امر بود که خلاقیت و ذوق هنری را در جبار نوجوان زنده کرد. دهه‌ی سوم زندگی جبار، دهه‌ی روزنامه‌نگاری بود که به نوشتن برای مهم‌ترین نشریات فکاهی قفقاز سپری شد. در همان دوران با یک خانم معلم ایرانی به اسم «صفیه میربابایی» ازدواج کرد. وقتی پدر و مادر میرزا جبار در درگیری‌های قومی قفقاز کشته شدند، دیگر جبار و همسرش قید آذربایجان را زدند و از مرز جلفا عبور کردند تا به ایران برسند. فعالیت‌های خلاقانه در مدرسه‌ی «احمدیه» مرند، نظر وزیر فرهنگ وقت را جلب کرد تا او را به تبریز بفرستد. تبریز نقطه‌ی اوج خلاقیت‌های میرزا جبار بود. معلم دبستان «دانش» تبریز، روش جدیدی برای آموزش زبان فارسی به کار برد که نامش را در سراسر شهر بر سر زبان‌ها انداخت. «الفبای آسان» که منتشر شد، به معلم‌ها یاد می‌داد چگونه بدون استفاده از زبان مادری کودک، به او فارسی یاد بدهند. خودش می‌گفت: «این کار طبعاً از دست کسی که خود آذربایجانی است بهتر بر می‌آمد تا دیگران.» حالا دیگر انقلاب تدریس زبان فارسی با «روش آمیخته‌ی باغچه‌بان» شروع شده بود. میرزا جبار عسگرزاده هم‌زمان با تدریس زبان فارسی به روش نو، در 1303 «باغچه‌ی اطفال» تبریز را به عنوان اولین کودکستان ایرانی به راه انداخت. خودش می‌گوید: «یک روز یکی از دوستانم با شوخی به من گفت: تو برای بچه‌های تبریز باغچه دایر کرده‌ای و الآن باغچه‌داری می‌کنی! تو باغچه‌بان شده‌ای! و پس از آن شوخی، من «باغچه‌بان» را به جای «عسگرزاده» برای نام خانوادگی آینده‌ام موقع گرفتن شناسنامه ایرانی انتخاب کردم.» چالش بعدی با ثبت‌نام 3 کودک ناشنوای مادرزاد در باغچه‌ی اطفال شروع شد. ابداع جدید باغچه‌بان شش ماه طول کشید، تا نتیجه بدهد. وقت امتحانات سال اول دبستان که شد، جشن امتحان این سه کودک برپا شد. زمان هنرنمایی جبار باغچه‌بان فرا رسیده بود. دیکته‌ی بچه‌ها که تمام شد، «جبار باغچه‌بان» به پدر آموزش استثنایی ایران تبدیل شد.
این چهره‌ی پرفروغ آموزش و پرورش کشور، در 4 آذر 1345 شمسی به رحمت خدا رفت.

۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۴:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

مطالعه‌ی خنده‌های استاد کفاشیان

مطلب طنزی که روز 17 آبان در روزنامه خراسان، صفحه همشهری سلام (اینجا) چاپ شد.


سلام، چند وقتی‌ست هر کسی آقای کفاشیان را می‌بیند متوجه می‌شود که ایشان دیگر قهقهه نمی‌زند و این موضوع دل ما را ریش کرده است. بعضی از بدخواهان فدراسیون فخیمه‌ی فوتبال می‌خواهند این مسئله را به موضوعات بی‌ربطی مثل نتایج ضعیف تیم‌های ملی پایه ربط دهند در حالی که اصلاً ربطی به این موضوعات بی‌ربط ندارد و به خودشان هم هیچ ربطی ندارد و کلاً هیچ چیزی به هیچ کسی ربطی ندارد جز حق پخش تلویزیونی، کسی نباید فکر کند که خدای نکرده آقای کفاشیان می‌خواهد پول حق پخش تلویزیونی را به فوتبالیست‌ها بدهد و آن‌ها موهایشان را درست کنند و زیر ابرو بردارند و ماشین‌های گران قیمت سوار شوند. نه! اصلاً همچین خبری نیست و این‌ها بافته‌های بی‌اساسی بیش نیست. افتخارآفرینان فوتبال ایران قرار است با این پول‌ها بروند اینچئون و از تیم ویتنام ۴ گل بخورند، چی... ببخشید... به ویتنام ۴ گل بزنند و با افتخار عکس مدل‌های لباس‌هایشان را روی شبکه‌های اجتماعی بگذارند. هر چه نباشد مدل لباس خیلی موضوع مهمی است، مخصوصاً اگر افتخارآفرینان فوتبال آن را بر تن کنند.
علاوه بر آن ما هم دل داریم و خسته شدیم بس که رئال - بارسا و دربی شهر منچستر را دیدیم. ما در مسابقه الکلاسیکو ۴۰ موقعیت گل می‌بینیم و در دربی استقلال و پرسپولیس ۴ موقعیت. خب اگر گل بخواهیم ببینیم می‌رویم در باغچه‌ی حیاط خانه‌مان. آن جا از تمام گل‌های مسی هم بیشتر گل هست. دربی تهران علاوه بر متنش، حاشیه هم دارد ولی لیگ اسپانیا چی؟! پس ما یک تار موی دربی را به صد الکلاسیکو نمی‌فروشیم.
خدا رو شکر حالا هم که قرارداد جدید بسته شد و فدراسیون به خاطر گل روی آقاعزت به صدا و سیمای بی‌پول و مفلس تخفیفی جزئی داد تا رقم قرارداد از ۱۶۰ میلیارد به حدود ۳۰ میلیارد برسد، به هر حال ما امیدواریم حالا که حق فوتبال ایران از حلقوم تلویزیون خارج شد، خنده‌های آقای کفاشیان را ببینیم، کفاشیان جون! گریه‌هات از سرشوق، خنده‌هات از ته دل!

۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۳:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان