سپیده‌دم

۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

مدرسه فوتبال اخلاقی ما!

حیف این مطلب که به یک دلیل کاملاً غیرمنطقی چاپ نشد.

ظاهراً محمدرضا خانزاده مدافع پرسپولیس که به یک هوادار تیمش کلکسیونی از فحش‌ها را داده و بعد هم کتکش زده، برای جریمه قرار است برود به صورت رایگان به جوانان و نوجوانان علاقمند به فوتبال آموزش بدهد! حالا که اوضاع این‌طوری‌ست، پیشنهاد می‌کنیم مدرسه فوتبالی تشکیل شود و شیث رضایی، محمد نصرتی و پیام صادقیان هم در آن مربی شوند و استعدادهای بی‌نظیر خودشان را در آن‌جا به بچه‌های معصوم مردم یاد بدهند! البته حیف است ما که برای خیلی از تیم‌های ایرانی مربی خارجی می‌آوریم٬ برای این مدرسه فوتبال نیاوریم. پس پیشنهاد می‌کنیم برای تکمیل کادر مربیگری٬ از «لوییز سوارز» بازیکن تیم بارسلونا و «کرار جاسم» هم استفاده شود. با این شرایط بعد از مدتی ما یک تیم فوتبال داریم که می‌تواند به داور، بازیکن، هوادار، مربی، مدیر مجموعه ورزشی، مدیر تدارکات تیم ملی آفریقای جنوبی و... فحش بدهند، همچنین می‌توانند بازیکنان حریف، هواداران، داور و... را کتک بزنند و حتی بازیکن‌های دیگر را گاز بگیرند!

علاوه بر این درخواستی هم از مسئولین محترم کمیته‌ی اخلاق فدراسیون که این تصمیم را گرفته‌اند داریم: خواهش می‌کنیم اگر روزگاری با تلاش خستگی‌ناپذیرشان توانستند ورزش فوتبال را به طور کامل نابود کنند٬ از فوتبال خارج نشوند و بگذارند آب خوشی از گلوی ورزشکاران ورزش‌های دیگر پایین برود! یعنی حتی‌الامکان پایشان را توی ورزش‌های دیگر مخصوصاً والیبال٬ کشتی و تکواندو نگذارند چون این ورزش‌ها برای ایران در عرصه جهانی مدال می‌آورند و اگر تصمیمات این کمیته جهانی بشود، خدای نکرده مثلاً والیبالیست‌های ایرانی می‌روند در لیگ جهانی والیبال و انواع و اقسام فحش‌ها را به هواداران می‌دهند، داور را کتک می‌زنند یا بازیکن تیم حریف را گاز می‌گیرند!

۱۶ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۵۱ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

گزارش «زندگی سلام» از انگیزه‌های مصرف سیگار توسط بعضی نوجوانان و جوانان: به خاطر رهایی از برچسب بچه بودن

روز شنبه در صفحه‌ی «زندگی سلام» پرونده‌ای داشتیم به مناسبت روز جهانی دخانیات. سهم من هم در این پرونده، گزارشی بود از مصرف سیگار توسط نوجوانان. البته من اسم این کار را «اعتیاد» می گذارم چون معتقدم کسی که یک سال است سیگار می‌کشد و صادقانه اعتراف می‌کند نمی‌تواند کنارش بگذارد، «معتاد» به سیگار است نه «مصرف‌کننده»ی صِرف. مشاهداتم از این گزارش میدانی، بیشتر از چیزی بود که در گزارش آمد. چیزهایی دیدم که در هفته‌ی گذشته، به کابوس‌هایم تبدیل شده‌اند. شاید در آینده در این‌باره بیشتر بنویسم.

ساعت حدود 8 و 30 دقیقه‌ی شب است که دو پسر نوجوان را می‌بینم که از یک دکه‌ی مطبوعات چند نخ سیگار می‌خرند. با آن‌ها هم‌صحبت می‌شوم. معراج و دانیال هر دو 18 ساله‌اند و از 6-5 سال پیش مصرف سیگار را شروع کرده‌اند. حالا هم به قول خودشان یک سالی می‌شود که «حرفه‌ای» می‌کشند... .

ادامه مطلب...
۱۳ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۴ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

یازتولید به جای تکرار

پرونده‌ی «زندگی سلام» را بسته‌ایم که به مناسبت روز جوان، درباره‌ی چگونگی لذت بردن از جوانی است. ناگهان رییس می‌گوید که گزیده‌ای از بیانات رهبری را هم اضافه کنیم. از این‌که بعد از صفحه‌آرایی، مطلبی اضافه کرده هیچ شکایتی ندارم و طبیعتاً نباید داشته باشم. اما نکته این‌جاست که چاپ چنین مطلبی «درست» نیست. من معتقدم وظیفه‌ی ما روزنامه‌چی‌ها «تکرار» سخنان رهبری نیست، بلکه «بازتولید» است. به بیان دیگر، سخن رهبری نیازمند تأیید ما نبوده که حالا ما با چاپ‌شان، مهر تأییدی بر آن‌ها بزنیم! اگر رهبری «تحصیل، تهذیب و ورزش» را از جوانان خواسته، ما باید تحصیل، تهذیب و ورزش را بین جوانان تبلیغ کنیم، نه این‌که از صبح تا شب جمله‌ی رهبری را تکرار کنیم.
مثال ورزش: واضح است که ورزش برای جوان‌ها مفید است اما چقدر؟ چرا؟ و از همه مهم‌تر چگونه؟ ضمیمه‌ی سبک زندگی روزنامه، باید پاسخی به این سؤال‌ها بدهد. مثلاً برای جوانِ امروزی به جای سیگار و قلیان، «پینت‌بال» را معرفی کند که هم شیک است، هم پر از فعالیت بدنی و... . یا فرض کنید شهرداری سرمایه‌گذاری کرده و در سطح شهر، 101 زمین فوتبال ساخته تا جوان‌ها به رایگان بروند بازی کنند؛ وظیفه‌ی ما معرفی این کار شهرداری‌ست نه قرقره کردن سخنان رهبری که ورزش چنین است و چنان. علاوه بر آن -تعارف که نداریم- رهبری برای بعضی از جوانان امروزی مرجعیتی ندارد که نظرش مؤثر باشد. یعنی بعضی از مخاطب‌های ما به -هردلیلی- رهبری را قبول ندارند بنابراین سخن او را قبول نمی‌کنند. پس بازتولید سخن اوست که مفید است. دلیل دیگر: رهبری فرصت و وقتی برای اثبات بسیاری از سخنانش ندارد. پس این وظیفه‌ی ماست که با تحلیل‌های مختلف، آن‌ها را «اثبات» کنیم. یعنی در مثال ورزش، ما باید با مقایسه‌ی آمار ابتلا به دیابت بین جوانانی که در طول روز حداقل نیم ساعت ورزش می‌کنند و کسانی که ورزش نمی‌کنند، اثبات کنیم که ورزش برای جوان مفید است. فایده‌ی دیگر بازتولید آن است که اگر مخاطبی که مطلبِ ما را خوانده و قبول کرده، روزی از رهبری، توصیه‌ای را به ورزش بشنود، به دلیل آن‌که سخنی را از رهبری شنیده که به نظر خودش «درست» است، اعتبار رهبری نزد او بالا می‌رود. و ما این‌طوری کارآمدی ولایت فقیه را به شکل مستقیم یا غیرمستقیم اثبات کرده‌ایم. اما...
ناامید نیستم اما باید بگویم که ما حالاحالاها باید تکرار کنیم، بعضی‌ها هنوز بازتولید را نمی‌فهمند. رسانه‌هایی که به جای بیان مفهوم سخنان رهبری، ساده‌لوحانه و خیلی راحت، سخنان ایشان را «کپی» و «پیست» می‌کنند زیادند و ما باید حالاحالاها خونِ دل بخوریم!

۱۲ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

بیسفون پیام‌رسانی ایرانی

پرونده‌ی پنج‌شنبه‌ی «زندگی سلام» درباره‌ی «کوچ مخاطب‌ها از وایبر به تلگرام» بود. به من هم مطلبی با موضوع معرفی نرم‌افزار ایرانی «بیسفون» سپرده شد که نتیجه‌اش را در ادامه مطلب می‌بینید:

بیسفون پیام‌رسانی ایرانی

اگر تلفن همراه هوشمند داشته باشید و اهل استفاده از نرم‌افزارهای ارتباطی هم باشید، احتمالاً تا به حال این سؤال برای‌تان مطرح شده که بین این همه نرم‌افزار ارتباطی، کدام‌شان وطنی است؟ «ساینا» و «بیسفون» نرم‌افزارهایی هستند که شرکت‌های‌ ایرانی ساخته‌اند؛ اولی را «همراه اول» و دومی را شرکت «بیستاک» توسعه می‌دهند. اما در این میان بیسفون موفق‌تر بوده... .

ادامه مطلب...
۰۹ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

نیشگون: مهارت‌های زندگی برای دانشجویان خیلی نخبه

پیش‌تر نوشته‌های طنزم در روزنامه، توی ستون «از اون لحاظ» چاپ می‌شد. ستون «از اون لحاظ» مختص نوشته‌هایی‌ست که خوب نیستند یا نویسنده‌شان مطرح نیست. اما تازگی‌ها یک ستون اختصاصی توی روزنامه پیدا کرده‌ام به اسم «نیشگون»! اما هنوز همان دو ویژگی خوب نبودن (شما بخوانید بی‌مزه بودن!) و مطرح نبودن را دارم. به هر حال قرار است به امید خدا در این ستون، مسئولین و بعضی آدم‌های غیرمسئول را نیشگون بگیرم! پس بخوانید اولین نیشگون را:

خبرگزاری مهر گزارش داده قرار است کارگاه‌های‌ آموزش مهارت‌های‌ زندگی برای دانشجویان دانشگاه تهران برگزار شود. یعنی دانشجوهای نخبه بروند «کنترل استرس»، «قاطعیت»، «جرأت‌ورزی»، «نه گفتن»، «آسیب‌های‌ اجتماعی به ویژه اعتیاد و مواد مخدر» و این طور چیزها را یاد بگیرند. به نظر ما که این کار کاملاً اشتباه است. دانشجوهای نخبه که قرار است در آینده از کار مملکت گرهی باز کنند، نباید وقتشان را برای «نه گفتن» تلف کنند. چرا باید بهترین دانشجوهای ایران، در طول روز وقت بگذارند برای کنترل استرس؟! به نظر ما که باید بنشینند و مسائل مهم مملکت مثل اقتصاد را کنترل کنند نه استرس‌شان را. از طرفی با توجه به استرس‌ها و کار شبانه‌روزی مسئولان، اگر قرار است این دانشجوهای نخبه در آینده تبدیل شوند به مسئولان مملکت، باید استرس داشته باشند و اصولاً نباید ریلکس باشند! پس این مهارت‌آموزی‌ها کلاً مضر است. حتی به نظر من باید بیشتر استرس بهشان وارد کرد تا مسئول بهتری شوند! اما پیشنهاد دیگری هم داریم. حالا که احتمالاً کسی به حرف ما گوش نمی‌کند و این پروژه را تعطیل نمی‌کند، پس حداقل بیایند کلاس‌های‌ مفیدتر بگذارند. آخر مگر مهارت‌های‌ زندگی فقط داشتن «قاطعیت» است؟! باید دانشجوهای نخبه را بفرستند آموزش «بوکس» چون ممکن است این دانشجوها 4 روز دیگر بشوند مدیرعامل باشگاه استقلال و باید بتوانند با مشت، شوخکی بزنند توی شکم خبرنگار! یا هیچی یاد نگیرند چون ممکن است مدیرعامل پرسپولیس شوند و آنجا قائم مقام همه کاره است. حتی بد نیست کلاس سخنرانی و توجیه‌رانی هم برای‌شان بگذارند.

۰۸ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۹ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

کالاشدگی

این دل‌نوشته را چند وقت پیش نوشتم ولی به دلیلی که نمی‌دونم چیه، تا حالا منتشرش نکردم. همان‌طور که احتمالاً از لحن نوشته متوجه می‌شوید، زمان نوشتن یادداشت خیلی ناراحت بودم! الآن هم که دوباره خواندمش، باز هم ناراحت شدم! اصلاً شما هم نخوانید، ناراحت می‌شوید!

کلیپی در اینترنت منتشر شده. عده‌ای دانشمند علوم اجتماعی نشسته‌اند بررسی کرده‌اند تا ببینند مردان در اعصار مختلف٬ چه زنانی را می‌پسندند. بررسی کرده‌اند و نتیجه‌ی بررسی‌شان در قالب کلیپی تصویری منتشر شده. هرچه می‌گوییم زن در غرب تبدیل به کالا شده٬ به ما می‌خندند. از حقوق زن می‌گویند. حق زن این است که مثل لباس یا کالاهای دیگر با او برخورد کنند؟! این جزو حقوق زنان است؟! مثل این‌که می‌گویند روزگاری کلاه شاپو یا کت و شلوار مد بوده٬ زمانی دیگر شلوار جین و روزی شلوار برمودا. حق زن این است که بگویند روزگاری زنان بلندقامت مد بوده‌اند٬ روزی زنان لاغر و روزی دیگر چشم رنگی! کالاتر از این؟! چه کسی حق زن را نقض می‌کند؟! حکومتی که در برابر این «کالاشدگی» ایستاده یا حکومتی چه زن را از یک انسان تا حد یک کالای مغازه‌ای که تابع مد است٬ پایین آورده؟!

۰۸ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان