کتاب «خاطرات عزت شاهی» کتابی است که به خاطرات یکی از مبارزان انقلاب اسلامی پرداخته است. این کتاب که از سوی انتشارات «سوره‌ی مهر» و در 850 صفحه منتشر شده، درباره‌ی خاطرات عزت‌ا... شاهی است (که بعدها به «مطهری» تغییر نام داد) که به همت «محسن کاظمی» جمع‌آوری شده است. عزت‌ا... شاهی مردی است که سال‌ها در زندان بوده و با استقامت زیر شکنجه‌های شدید، به نوعی شکنجه و شکنجه‌گر را شکنجه داده است و حالا با کتاب خاطراتش بخشی از تاریخ کشور را صادقانه بازگو کرده است. گفت‌وگویی داشته‌ایم با عزت مطهری شخصیت اول این کتاب که کتاب خاطراتش به چاپ بیست و دوم رسیده است.

خراسان: آقای مطهری! چطور شد که به این نتیجه رسیدید خاطرات خود را منتشر کنید؟
مطهری: من اصلاً موافق نوشتن خاطرات نبودم. سال 57 که ما تازه از زندان آزاد شده بودیم، از تلویزیون و بعضی دیگر نهادها می‌آمدند برای مصاحبه با ما و دیگران. اصلاً قرار هم نبود خاطرات چاپ شود، آن موقع می‌خواستند سریالی برای شبکه 2 بسازند. خلاصه آمدند و ۳۰-۴۰ جلسه ضبط کردند. در آن زمان، شورای سرپرستی صداوسیما با ساخت سریال موافقت کرده بود اما بعداً که رئیس سازمان تغییر کرد، خیلی موافق این کار نبودند و طرح سریال مسکوت ماند. حتی گفته شد نوارهای گفت‌وگوها را پیاده نکردند. فقط بخش جزئی پیاده شد. این قضیه تا حدود سال 75 طول کشید. آن موقع چند تایی از کتاب‌های خاطرات انقلاب منتشر شده بود و من که صاحبان آن خاطرات را می‌شناختم و کم و بیش از سابقه‌شان خبر داشتم، می‌دانستم در خاطراتشان کمی غلو شده است و نقش خودشان را کمی پررنگ کرده بودند. علاوه بر آن بعضی از دوستان هم اصرار می‌کردند که خاطراتم را بنویسم. حتی بعضی از علما هم بودند که تکلیف شرعی کردند که خاطرات انقلاب باید نوشته شود که تصمیم گرفتم خاطرات را منتشر کنم. در آن زمان انتشارات سوره‌ی مهر برای اولین بار ۳-۲ نفر را مأمور این کار کرد، ولی آن‌ها با سختی بسیار تنها توانستند از آرشیو صداوسیما صوت مصاحبه‌ها را پیدا کنند؛ چون بعضی از دست‌اندرکاران گفت‌وگو بازنشسته شده بودند. آن‌ها با تلاش بسیار نتوانستند و کار تدوین خاطرات را رها کردند تا این که آقای محسن کاظمی از نویسندگان حوزه‌ی هنری تصمیم گرفت این خاطرات را به سرانجام برساند. قرار بر این شد که ایشان صوت گفت‌وگوها را پیاده کند و هر جا مشکلی وجود داشت، با کمک خودم مسئله را رفع کنیم. بعد از پیاده‌سازی کامل مصاحبه‌ها، ایشان حدود 2 سال برای تدوین کتاب زحمت کشید. بعضی مواقع ایشان می‌آمد به خانه ما و بعضی وقت‌ها هم من می‌رفتم، تا کاملاً مشکلات و ایرادهای کتاب رفع شود. ایرادها بیشتر به دلیل آن بود که بعضی از تاریخ‌ها دقیق نبود و وقایع به صورت دقیق ثبت نشده بود. ایشان تاریخ‌ها را مستند کرد و با پاورقی‌ها خیلی به کار کمک کرد. من هم در موقع بازخوانی و چاپ این کتاب، کاملاً در جریان بودم. بالاخره کتاب چاپ شد و با استقبال خوبی مخصوصاً بین جوان‌ها و دانشگاهی‌ها مواجه شد. بعضی مواقع هم از من دعوت می‌کردند تا در دانشگاه‌ها سخنرانی و خاطره‌گویی کنم یا درباره‌ی کتاب صحبت کنم.

خراسان: چرا کتاب خاطرات با استقبال مواجه شد؟
مطهری: به نظر خودم به 2 دلیل: یکی این که سعی کردم واقعیت‌ها را بگویم و دوم آن که آن‌ها را با زبان ساده و بدون غل و غش نقل کنم. حتی بعضی از کسانی که با ما در زندان بودند و حتی غیرمذهبی‌ها و مارکسیست‌ها هم که من را می‌شناختند، وقتی کتاب را خواندند گفتند با وجود این که ما با خودش مشکل داشتیم ولی کتابش صادقانه است.

خراسان: نقش آقای کاظمی در این کتاب چطور بود؟
مطهری: آقای کاظمی در تدوین کتاب، پیاده‌سازی نوارها و مصاحبه‌های شفاهی که با خودم کردند، خیلی کمک کردند. ایشان بیشتر از دو سال زحمت کشیدند. در زمان مصاحبه‌های اولیه چون از قبل آمادگی نداشتم، تاریخ‌ها جابه‌جا شده بود، در مصاحبه‌ها گفته بودم اتفاقی افتاده، ولی فراموش کرده بودم در فصل تابستان بوده، یا زمستان! ایشان با مصاحبه‌های شفاهی و پرونده‌هایی که از ساواک پیدا کردند توانستند وقایع کتاب را مستند کنند.

خراسان: بازخورد کتاب چطور بود؟
مطهری: اوایل که چاپ شده بود، خیلی‌ها تماس می‌گرفتند و تشکر می‌کردند، گاهی هم کسانی من را می‌بینند و می‌گویند که ما کتاب را ۳-۲ بار خوانده‌ایم و معمولاً هم راضی هستند. مقالاتی هم در مطبوعات نوشته شده است. در موزه‌ی عبرت هم تندیسی از من تهیه کردند چون من سال‌ها در زندان بودم، بیشتر از 4 سال انفرادی بودم و نزدیک به 6 ماه به تخت بسته شده بودم، پابند و دستبند داشتم و چشم و گوش‌هایم هم بسته بود. بازخوردهایی هم از شخصیت‌های بزرگ انقلاب داشت که کتاب را دیدند، خواندند و تأیید کردند. به قول معروف با بعضی از این تعاریف و تأییدها بود که بخت این کتاب باز شد!

خراسان: صحبت‌هایی هم از جلد دوم این کتاب بود. چرا جلد دوم چاپ نشد؟
مطهری: قرار بود جلد دیگری تهیه شود که نشد. یک دلیل آن کسالت خودم بود، من سال‌هاست که بیمارم، فشار خون، مشکل قلب و قند خون دارم. یک دلیل هم آقای کاظمی بود که قرار بود کارشناسی ارشد بخوانند و دیگر نشد که جلد دوم را کار کنند.