چند وقتی‌ست چیزی ننوشته‌ام. چند مورد دل‌مشغولی و نگرانی داشتم که کم‌کم رفع می‌شوند. البته تمام نشده‌اند ولی اندک‌اندک...

یک) روزنامه‌ی چاپ فردا (سه‌شنبه) آغاز ورود من به یک عرصه‌ی جدید است؛ که اگرچه کمی دست‌وپا شکسته بوده، ولی بالأخره از نون خالی بهتر است! صفحه‌ی من، ستونی نسبتاً پرمخاطب دارد به اسم «۳نقطه». این‌جا کاریکاتور منتشر می‌کنیم. روال معمول یک کاریکاتور، این است که یک نفر ایده‌ای می‌دهد، کاریکاتوریست هم می‌کشد. کمتر پیش می‌آید که کاریکاتوریست ما، خودش ایده بدهد. معمولاً ایده‌ها را معاون سردبیر می‌دهد. این وادی، یکی از آن جاهایی بوده که خیلی دلم می‌خواسته واردش شوم. هم سخت است و هم خیلی لازم. اما بالأخره ایده‌ی «3نقطه»ی فردا را خودم دادم. البته معاون سردبیر کمی بالا و پایینش کرد و تغییراتی داد ولی 70 درصدش حفظ شد. از این بابت خیلی خوشحالم. این کاریکاتور را این‌جا ببینید.

دو) گاهی وقت‌ها مثل امروز، دلم می‌خواهد برم صفحه‌ی ورزشی! امروز یکی از بچه‌ها سرش خیلی شلوغ بود و قول دادم مطلبی که برای یک پرونده‌ی «زندگی سلام» دارد، من بنویسم. ورزشی است. ایده‌هایی که برای مطلب دارم و تصوری که از مطلب نهایی دارم، خیلی جذاب است. این پرونده، البته اصلاً شبیه به صفحات ورزشی روزنامه‌ی ما نیست. من آن‌ها را دوست ندارم؛ آن‌ها زیادی خبری هستند و زیادی هم شایعه‌پردازند. چیزی که من دوست دارم، یک ستون ورزشی است. ستونی شبیه به یادداشت‌های «سایمون کوپر» که در کتاب «فوتبال علیه دشمن» چاپ شده. (درباره‌ی «فوتبال علیه دشمن» یادداشتی دارم که می‌توانید این‌جا بخوانید) یا شبیه به نقدها و تحلیل‌هایی که حمیدرضا صدر از فوتبال ارائه می‌کند. شاید سری مطالبی با همین موضوع این‌جا نوشتم. هرچه باشد، دست ما که به رسانه‌های کثیرالانتشار نمی‌رسد. باید به همین وبلاگ، اکتفا کنم.