دکتر «حمید خسروجردی» متخصص کودکان و استادیار دانشگاه علوم پزشکی مشهد، ششمین ایرانی است که به قطب جنوب پا می‌گذارد. اما پیش از آن که به این سفر جالب برود، گفت‌وگویی یک ساعته را در مطب‌اش انجام دادیم. زمانی که این گفت‌وگو را می‌خوانید، دکتر خسروجردی، صحیح و سالم، مشغول گشت‌وگذار روی یخ‌های قطب جنوب است.

* چرا قطب جنوب را برای مسافرت انتخاب کردید؟

قطب شمال سال به سال گرم‌تر و کوچک‌تر می‌شود. بنابراین برای سفر، خیلی مناسب نیست. اما برخلاف قطب شمال، قطب جنوب هر سال بزرگ‌تر می‌شود! در حالی که تصور همگانی این است که یخ‌های کره‌ی زمین باز می‌شوند و زمین گرم‌تر می‌شود. دلیلی که این تصور به وجود آمده، آن است که در قطب شمال برخلاف قطب جنوب، شهرهای مسکونی زیاد است و خود به خود اخبار مربوط به آن بیشتر منتشر می‌شود. در قطب جنوب، بعد از مدار 70 درجه، جز ایستگاه‌های تحقیقاتی، مردمی که ساکن باشند، پیدا نمی‌شود.

* کمی درباره‌ی مدار 70 درجه توضیح دهید.

قطب جنوب، چند تعریف دارد. اولین تعریف، رسیدن به اولین یخ‌های بزرگ است که به «قاره‌ی جنوبگان» مشهور است. تعریف دوم، مدار 70 درجه‌ی جنوبی زمین است که به آن «حلقه‌ی قطبی» هم می‌گویند. برادران «امیدوار» هم که سفرنامه‌شان مشهور است، تنها تا همین حلقه‌ی قطبی رفته‌اند.

* در این سفر، چه کسانی شما را همراهی می‌کنند؟

کل گروه 20 نفر هستیم که از کشورهای مختلف می‌آیند و بین‌شان فقط من ایرانی هستم. آن‌ها هم جهان‌گردانی هستند که در فضای مجازی با آن‌ها آشنا شده‌ام.

* اولین تصور ما این است که در قطب جنوب فقط یخ وجود دارد. شما در این سفر چه چیزی را می‌خواهید ببینید؟

در قطب، موجودات زنده هستند، دسته‌های بزرگی از پنگوئن‌ها و نهنگ‌ها هستند. اما گذشته از آن‌ها، خود یخ‌ها، دیدنی‌اند. در واقع بدون این که بشر در برش‌کاری یخ‌ها کاری انجام داده باشد، نقش‌های بسیار زیادی از خلقت خداوندی در آن‌جا هست. حتی برای بکر و تمیز ماندن هرچه بیشتر منطقه، نه تنها سوخت فسیلی استفاده نمی‌شود و همه‌ی خودروها برقی‌اند، بلکه مسافران قطب جنوب، قبل از سوار شدن به کشتی، حتی کفش‌هایشان را هم می‌شویند!

* عمده‌ترین مشکل و خطر شما در این سفر چیست؟

سه مشکل عمده هست که از حلقه‌ی قطبی به بعد اتفاق می‌افتد. اول گذرگاهی به نام «دراک» است که حدود 200-300 کیلومتر از جنوب آرژانتین تا قطب جنوب، ادامه دارد. ما برای رسیدن به قطب جنوب، مجبوریم از آن‌جا رد شویم. در آن گذرگاه، امواج بسیار شدید آب بین اقیانوس‌های اطلس و آرام وجود دارد که به کشتی برخورد می‌کند. مشکل دوم، بادهای بسیار سرد و شدید که تا 80 کیلومتر در ساعت، سرعت دارند. این بادها باعث می‌شوند دمایی که حس می‌کنیم، نزدیک به 10 درجه، از دمای اصلی محیط بیشتر باشد. مشکل سوم هم سرمای شدید است که بعد از حلقه‌ی قطبی وجود دارد.

* مگر در این فصل، در قطب جنوب دما تا چقدر پایین می‌آید؟

بین 30- تا 60- درجه متغیر است، اما در صورتی که به طوفان قطبی نخوریم.

* معلوم نیست در مدت سفر شما، طوفان قطبی می‌آید یا نه؟

اصلاً نمی‌شود پیش‌بینی کرد. فقط می‌توانیم لباس‌های استاندارد داشته باشیم و اگر به طوفان خوردیم، مسافرت را نیمه‌کاره رها کنیم و برگردیم. چون طوفان‌های قطبی طولانی هستند و یکی دو روزه از بین نمی‌روند.

* در قطب، کجا مستقر می‌شوید؟

در ایستگاه‌های تحقیقاتی که نمی‌شود چون ورود به آن‌ها خیلی سخت است. چند نفر که در این سفر حرفه‌ای هستند، با ما می‌آیند و کمک می‌کنند. کمپ‌هایی از خانه‌های یخی، درست کرده‌اند و آن‌جا اقامت می‌کنیم. در قطب جنوب، ساختمان آجری پیدا نمی‌شود!

* ایستگاه‌های تحقیقاتی را چه کسانی تأسیس کرده‌اند؟ اصلاً زمین قطب جنوب مال کی است؟

کشورهای مختلف، زمین‌های ساحلی قطب را می‌خرند و ایستگاه تحقیقاتی تأسیس می‌کنند. هزینه‌های پرداخت‌شده برای زمین هم، صرف تحقیقات و محیط زیست در خود قطب می‌شود. اما متأسفانه ایران هنوز سهمی در زمین‌های قطب جنوب ندارد.

* شما پیش از قطب جنوب، به مناطق دیگری از جهان هم سفر کرده‌اید. درباره‌ی آن سفرها هم کمی توضیح دهید.

علاقه‌ی من به جهان‌گردی از حدود 9 سال پیش شروع شد. به طور معمول، مردم به سفر می‌روند و با ساختمان‌ها، پل‌ها و مجسمه‌ها عکس می‌گیرند. اما من با مردم صحبت می‌کنم، در دل مردم می‌روم و در اعتقادات و فرهنگ‌شان کنکاش می‌کنم. من سفرنامه‌هایم را به طور زنده، در گروه‌های مجازی قرار می‌دهم. فکر می‌کنم این کار، معرفی یک فرهنگ به شکل ملموس‌تری است. در این سفرها، از لباس پوشیدن گرفته تا طبیعت و فرهنگ و حتی قوانین‌شان را بررسی می‌کنم. مثلاً در تاجیکستان، می‌گفتند که باید برای به قول خودشان «شهادت‌نامه» (گواهی‌نامه‌ی رانندگی) باید 1500 دلار بدهیم! در آن‌جا نسبت به قوانین خودشان، خودرو نسبتاً ارزان است ولی به جایش گرفتن گواهی‌نامه خیلی هزینه‌بر است. در هندوستان، به جای این‌که بگوییم به این شهر رفتم، درباره‌ی انواع خدایان‌شان صحبت می‌کنم. که داستانشان چیست و ریشه‌اش به کجا می‌رسد. این به نظرم، تغییر ذائقه درباره‌ی مسافرت کردن است.

* شما به تنهایی سفر می‌کنید؟

مواردی بوده که تنها بروم، مثل سفر به نپال. مواردی هم گروهی بوده. در گروه‌های مجازی اعلام می‌کنم و هرکس مایل باشد به گروه اضافه می‌شود. ما با تور نمی‌رویم، قبل از سفر مطالعه می‌کنیم، کتاب‌هایی را معرفی می‌کنیم و همه به صورت گروهی مطالعه می‌کنند.

* به نظر می‌رسد سفر به قطب، با دیگر سفرهایتان خیلی متفاوت باشد.

به جز قطب که هدفش زیبایی‌شناسی است، بقیه‌شان مردم‌شناسی بوده است. مثلاً در سفر به سری‌لانکا که کشور بودایی‌هاست، فهمیدم مردمش بسیار ساده زندگی می‌کنند. آن‌ها حتی در خیابان، پابرهنه راه می‌روند! اما همین مردم، بسیاری از آداب را رعایت می‌کنند، مثلاً در سطح کشور سری‌لانکا، کلاً سیگار کشیدن ممنوع است! موتورسوارها که تعدادشان هم زیاد است، بدون استثنا کلاه‌کاسکت دارند. سفرهای دیگر مثل قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان و آفریقای جنوبی هم همین‌طور بوده است.

* در این سفرها با شما به عنوان یک ایرانی چگونه برخورد می‌کنند؟

خودم وظیفه‌ام می‌دانم که در همه‌ی سفرها، حتماً قسمتی را به معرفی ایران اختصاص بدهم. همه‌جا ایران را با نفت می‌شناسند! اما من پسته و زعفران ایرانی با خودم می‌برم و خیلی از واژه‌های فارسی را که در زبان‌های دیگر هم هست، معرفی می‌کنم. حتی عکس‌هایی در تلفن همراهم از خیابان‌های تهران دارم و به آن‌ها نشان می‌دهم. خیلی‌ها تعجب می‌کنند و می‌پرسند شما این بزرگ‌راه را در ایران دارید؟! دلیل این موضوع هم به نظر من، تبلیغات ایران در سطح بین‌المللی بوده که خیلی خوب نبوده است.

* از فرهنگ ایران، چه چیزهایی را دیدید که قبل از شما رسیده بود؟

در کشورهای مختلف متفاوت است اما در آسیا در دوره‌هایی که حکومت‌های ایران به سمت شرق آسیا و آسیای میانه پیشروی کرده بود، نفوذ بسیار زیادی در فرهنگ و گفتار و مذهب‌شان به وجود آمده است. این فرهنگ، به هندوستان و نپال و بوتان و بنگلادش و... رفته است. نام سعدی و حافظ را بسیار می‌توانید در هندوستان پیدا کنید. نام خیابان، باغ و... به نام‌های سعدی یا حافظ هست. حتی ارگ‌هایی وجود دارد که اشعار فارسی رویشان نقش بسته است.

* آیا شما به عنوان یک جهان‌گرد، پیش از سفرهایتان به جهان، ایران را گشته‌اید؟

من همین الان هم ایران‌گرد خیلی خوبی هستم. از سفرنامه‌هایم، به ازای هر یکی که خارجی است، یک ایرانی هم دارم. همین یک ماه پیش سفری به زابل داشتیم و از دریاچه‌ی هامون و شهر سوخته و دیگر آثارشان بازدید کردیم.