چند روزی هست که احساس می‌کنم به روبات تبدیل شده‌ام! یعنی هرچیزی را در کتاب می‌خوانم، در صفحه‌ام کپی می‌کنم! اصلاً دلم برای فکر کردن تنگ شده! اما حدود یک ساعت پیش بعد از چند وقت، کمی مغزم را به کار انداختم. تجربه‌ی خوبی بود! 2-3 تا سوژه‌ی نسبتاً الکی پیدا کردم و و گذاشتم جلویم. حدود نیم ساعتی درگیر بودم تا باهاشان شوخی کنم و مثلاً طنز بنویسم. با 2 تای اولی نشد ولی خدا را شکر با سومی شد. اما از بس سوژه‌اش آن طرف خط قرمزها بود، کلاً به معاون سردبیر نمی‌دهمش. این‌طوری حرص هم نمی‌خورم که حیف مطلبم که قابل چاپ نیست! می‌دانم مطلب را برای وبلاگم می‌نویسم و راحت. پست بعدی، دقیقاً همین مطلب است.