شاید امروز وقت آن رسیده باشد تا از خود بپرسید چرا وارد دانشگاه شدید؟ چرا وارد رشته‌های مهندسی شدید؟ بسیاری از شما مانند نگارنده‌ی این سطور، فقط به این دلیل وارد دانشگاه شده‌اید که «بقیه هم این کار را کردند.» اما دیگر زمان همرنگ جماعت شدن تمام شده‌است؛ حالا باید خودتان باشید. دیگر دوران «نتیجه می‌گیریم درس بخوانیم»ها تمام شده و در دانشگاه نتیجه می‌گیریم: نباید «فقط» درس بخوانیم! اگر می‌خواهید در رشته‌ی تحصیلی خودتان وارد صنعت شوید، باید از همین امروز مقدمات آن را انجام دهید، اگر می‌خواهید استاد دانشگاه شوید باید به فکر کنکورهای بعدیتان باشید و اگر می‌خواهید در کنار رشته‌ی تحصیلی‌تان علم یا حرفه‌ای دیگر را فرا بگیرید، باید استعدادهایتان را پیدا کنید. دانشگاه فرصت این کار را در اختیار شما قرار می‌دهد.

مهندسِ ورزش‌کار، مهندسِ سیاست‌مدار و مهندسِ پلیس! همه‌ی این‌ها مهندس هستند ولی حرفه‌ی غیرفنی دارند. اصولاً در ایران تعداد کسانی که به رشته‌های مهندسی رو می‌آورند، بسیار بیشتر از آن چیزی است که در صنعت کشور به کار گرفته می‌شود؛ بنابراین تعداد زیادی از مهندسینِ فارغ از تحصیل، سراغ مشاغل غیرفنی می‌روند. این موضوع از آن جهت تأسف‌بار است که این دانشجوها، 4 تا 8 سال از عمر خود را صرف یادگیری چیزهایی می‌کنند که در آینده کمترین استفاده‌ای از آن نمی‌کنند و از آن جهت مسرت‌بخش که ریاضیات ذهن را باز و برای یادگیری سایر دانش‌ها آماده می‌کند. به همین دلیل است که بر درگاه مدرسه‌ی افلاطون نوشته شده بود: «هرکس هندسه نمی‌داند، وارد نشود.»

امروزه شما شرایطی خاص دارید؛ از طرفی این آگاهی را دارید که بیش‌تر شما سرنوشتی دور از رشته‌ی تحصیلی خود خواهید داشت و از طرفی دیگر در دانشگاهی دولتی تحصیل می‌کنید که شرایطی را برای پیگیری علایق غیرفنی شما فراهم کرده‌است؛ علاوه بر وجود انواع تشکل‌های دانشجویی در محیط دانشکده، کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه به دانشکده‌ی شما بسیار نزدیک است. حتماً در همین ابتدای ورودتان به دانشگاه، به کتابخانه‌ی مرکزی سری بزنید خصوصاً قفسه‌های مربوط به کتاب‌های غیرمهندسی.