سپیده‌دم

۳۲ مطلب با موضوع «تبسم‌ها و ناله‌های یک عضو جدید تحریریه» ثبت شده است

یازتولید به جای تکرار

پرونده‌ی «زندگی سلام» را بسته‌ایم که به مناسبت روز جوان، درباره‌ی چگونگی لذت بردن از جوانی است. ناگهان رییس می‌گوید که گزیده‌ای از بیانات رهبری را هم اضافه کنیم. از این‌که بعد از صفحه‌آرایی، مطلبی اضافه کرده هیچ شکایتی ندارم و طبیعتاً نباید داشته باشم. اما نکته این‌جاست که چاپ چنین مطلبی «درست» نیست. من معتقدم وظیفه‌ی ما روزنامه‌چی‌ها «تکرار» سخنان رهبری نیست، بلکه «بازتولید» است. به بیان دیگر، سخن رهبری نیازمند تأیید ما نبوده که حالا ما با چاپ‌شان، مهر تأییدی بر آن‌ها بزنیم! اگر رهبری «تحصیل، تهذیب و ورزش» را از جوانان خواسته، ما باید تحصیل، تهذیب و ورزش را بین جوانان تبلیغ کنیم، نه این‌که از صبح تا شب جمله‌ی رهبری را تکرار کنیم.
مثال ورزش: واضح است که ورزش برای جوان‌ها مفید است اما چقدر؟ چرا؟ و از همه مهم‌تر چگونه؟ ضمیمه‌ی سبک زندگی روزنامه، باید پاسخی به این سؤال‌ها بدهد. مثلاً برای جوانِ امروزی به جای سیگار و قلیان، «پینت‌بال» را معرفی کند که هم شیک است، هم پر از فعالیت بدنی و... . یا فرض کنید شهرداری سرمایه‌گذاری کرده و در سطح شهر، 101 زمین فوتبال ساخته تا جوان‌ها به رایگان بروند بازی کنند؛ وظیفه‌ی ما معرفی این کار شهرداری‌ست نه قرقره کردن سخنان رهبری که ورزش چنین است و چنان. علاوه بر آن -تعارف که نداریم- رهبری برای بعضی از جوانان امروزی مرجعیتی ندارد که نظرش مؤثر باشد. یعنی بعضی از مخاطب‌های ما به -هردلیلی- رهبری را قبول ندارند بنابراین سخن او را قبول نمی‌کنند. پس بازتولید سخن اوست که مفید است. دلیل دیگر: رهبری فرصت و وقتی برای اثبات بسیاری از سخنانش ندارد. پس این وظیفه‌ی ماست که با تحلیل‌های مختلف، آن‌ها را «اثبات» کنیم. یعنی در مثال ورزش، ما باید با مقایسه‌ی آمار ابتلا به دیابت بین جوانانی که در طول روز حداقل نیم ساعت ورزش می‌کنند و کسانی که ورزش نمی‌کنند، اثبات کنیم که ورزش برای جوان مفید است. فایده‌ی دیگر بازتولید آن است که اگر مخاطبی که مطلبِ ما را خوانده و قبول کرده، روزی از رهبری، توصیه‌ای را به ورزش بشنود، به دلیل آن‌که سخنی را از رهبری شنیده که به نظر خودش «درست» است، اعتبار رهبری نزد او بالا می‌رود. و ما این‌طوری کارآمدی ولایت فقیه را به شکل مستقیم یا غیرمستقیم اثبات کرده‌ایم. اما...
ناامید نیستم اما باید بگویم که ما حالاحالاها باید تکرار کنیم، بعضی‌ها هنوز بازتولید را نمی‌فهمند. رسانه‌هایی که به جای بیان مفهوم سخنان رهبری، ساده‌لوحانه و خیلی راحت، سخنان ایشان را «کپی» و «پیست» می‌کنند زیادند و ما باید حالاحالاها خونِ دل بخوریم!

۱۲ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

اعتماد یا شایستگی

ببه عنوان یکی از طرفداران نظام جمهوری اسلامی٬ تا حالا همیشه از این‌که مدیران کل٬ مدیران جزیی را انتخاب می‌کنند که به آنها اعتماد دارند٬ دفاع کرده‌ام. اما الآن می‌خواهم از زاویه‌ای دیگر ماجرا را بررسی کنم. دوستی دارم که به واسطه‌ی دانش٬ تخصص و تجربه به اعتراف همه‌ی آدم‌های دور و نزدیک٬ برای سِمتی مناسب بوده ولی کسی دیگر را به آن سِمت گماشته‌اند. آن کس دیگر (آن جوان) پدری دارد و دایی‌ای٬ که خواسته یا ناخواسته (چون بنا نیست تهمت بزنیم٬ ناخواسته) موجب پیشرفت جوان‌شان شده‌اند. مدیری بالاتر٬ به جای آن دوستِ دانشمند٬ متخصص و باتجربه‌ی من٬ آن جوان را منصوب کرده؛ چون به واسطه‌ی پدر و دایی سرشناس جوان٬ به او «اعتماد» دارد و به دوست من ندارد. این درحالی‌ست که مدیر بالاتر٬ جوان٬ پدر جوان٬ دایی جوان٬ دوست من و همه‌ی همکاران آن‌ها٬ همگی می‌دانند تنها مزیت جوان بر دوست من این است که مورد «اعتماد» مدیر بالاتر است. هیچ‌کدام‌شان (حتی خود جوان) این ادعا را ندارند که از نظر دانش٬ تخصص و تجربه٬ جوان حرفی برای گفتن دارد.

اما مدیر بالاتر هم آن‌چنان مقصر نیست. او (البته به حق) می‌خواهد بیت‌المال را حفظ کند و برایش مهم است به کسی که منصوب می‌کند اعتماد داشته باشد و سخت هم به کسی اعتماد می‌کند. حالا راه درست کدام است؟

۲۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان