سپیده‌دم

۶ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

مرور مهم‌ترین تجربیات، قبل از یک تغییر بزرگ

این یادداشت، برای کسی که می‌خواهد رسانه‌چی (از هر نوعش) بشود، خیلی مهم است، اما صراحتاً بگویم برای بقیه هیچ فایده‌ای ندارد!

امروز احتمالاً آخرین روزی‌ست که نزدیک صابری می‌نشینم. قرار است جایم عوض شود. می‌خواستم درباره‌ی دو تا از مهم‌ترین نعمت‌هایی که به واسطه‌ی نشستن نزدیک به یک معاون سردبیر روزنامه داشتم، بنویسم، اما بعد از نوشتن، تصمیم گرفتم اولی را قلم بگیرم و به دفترچه‌ی یادداشت‌ام منتقل کنم. هرچند آن را تنها برای یک نفر خواهم فرستاد.

اولی که حذف شد، اما دومین نعمت، یاد گرفتن سیاست‌های روزنامه است. با تجربه‌ای که در این مدت در روزنامه‌مان به دست آوردم، با اطمینان می‌گویم مهم‌ترین تفاوت مدیران یک رسانه با خبرنگارانش، فهم آن‌ها از خط مشی و سیاست‌های سانسور (همان خط قرمزها) آن رسانه است. آن‌ها نه خلاق‌ترند، نه باهوش‌تر، نه پرتلاش‌تر، نه مطلع‌تر، نه دانشمندتر و نه احتمالاً هیچ چیز دیگر! جز فهمی که درباره‌ی سیاست‌های سانسور و خط مشی رسانه دارند. در این یک سال و دو ماه و ۲۴ روز، یکی از مهم‌ترین چیزهایی که یاد گرفتم، همین سیاست‌های سانسور روزنامه بوده. هرچند متأسفانه، هیچ‌کس (با تأکید می‌گویم هیچ‌کس) جز صابری از این مهارت من خبر ندارد. این مهارت (یا شاید تجربه) به اندازه‌ای گران‌بهاست که فکر می‌کنم اگر آن را ننویسم، خیانت به آینده‌ی خودم و تمام دوستانی کرده‌ام که ممکن است روزی رسانه‌چی (از هر نوع آن) بشوند. همین الان که دارم این متن را می‌نویسم (دقیقاً ۲۳:۵۸ روز ۲۹ دی) تصمیم گرفتم این تجربیات را به تفصیل بنویسم.

۳۰ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

یک تنبیه مردمی برای دولت‌های جنگ‌طلب منطقه‌ای

روتیتر این مطلب، (که مینی‌پرونده‌ی امروز بود) «درباره‌‌ی کمپین تحریم سفر به کشورهایی که دولت‌شان حامی داعش است» است. معمولاً وقتی می‌خواهم مطالب روزنامه را این‌جا بگذارم، روتیتر را قبل از «؛» (نقطه‌ویرگول) می‌گذارم. اما این بار اگه می‌خواستم این کار را بکنم، «درباره‌‌ی کمپین تحریم سفر به کشورهایی که دولت‌شان حامی داعش است؛ یک تنبیه مردمی برای دولت‌های جنگ‌طلب منطقه‌ای» می‌شد! البته راستش روتیتر اولیه این‌قدر هم طولانی نبود: «درباره‌‌ی کمپین تحریم سفر به کشورهای حامی داعش» اما سردبیر اشاره‌ی جالب و البته صحیحی کرد. او گفت در تمام این مطلب، تفاوت «دولت» و «کشور» را رعایت کنیم. که البته نتیجه‌اش این‌جوری شد! حالا از همه‌ی این‌ها بگذریم، خودم قبول ندارم مطلب، مطلبِ خوبی شده. اما سوژه، سوژه‌ی خوبی بود!

حدود 5 سال است که گروه تروریستی داعش با بی‌رحمی، چند ملت مسلمان را تحت فشار قرار داده و نیروی مبارزه‌ی مردم منطقه را که می‌توانسته صرف مقابله با اسراییل شود، به یک مبارزه بیهوده بین مسلمانان تقلیل داده است. در این میان چیزی که واضح است، حمایت‌های مالی و تسلیحاتی بعضی از دولت‌های منطقه از این گروه تروریستی است که باعث شده این گروه به یک غده‌ی سرطانی در میان کشورهای مسلمان تبدیل شود. حالا در آستانه‌ی نوروز و احتمالاً سفرهایی که ممکن است به مقصد کشورهای منطقه‌ای انجام شود، تعدادی از فعالان فضای مجازی برای نشان دادن اعتراض خود، کمپین «تحریم سفر به کشورهای حامی داعش» را راه‌اندازی کرده‌اند.

ادامه مطلب...
۲۲ دی ۹۴ ، ۰۷:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

مجوزدارندگی و برازندگی

شنیدیم هفته‌نامه‌ی «یالثارات» بعد از لغو مجوز باز هم منتشر شده! یعنی دوستان عملاً گفته‌اند نه تنها می‌توانند فیلم‌های مجوزدار را از پرده پایین بکشند، بلکه می‌توانند به خودشان مجوز نشریه هم بدهند! یعنی کلاً «مجوز سرخود» هستند. شاید هم از چین مجوز وارد می‌کنند که همیشه دارند! اما به نظر من جنس‌های چینی خوب نیستند و احتمالاً مجوز این دوستان خیلی مرغوب است که با این‌که وزارت ارشاد مجوزشان را لغو کرده، ولی هنوز مجوز دارند! اصلاً بگذارید از خودشان بپرسیم. «سلام دوست عزیز! شما می‌توانید خطاب به خوانندگان عزیز ما بگویید که این همه مجوز را از کجا می‌آورید؟» «بنده اولاً باید بگویم من با مطرب‌جماعت هیچ کاری ندارم. یعنی چه که خطاب به خوانندگان عزیز؟! من فقط با مردم حرف می‌زنم نه با مطرب‌ها! این‌جا هم جا دارد ضمن اعلام برائت از فتنه‌ی 88، اعلام کنم بنابر اعلام دوستان معلوم ما، در این ساختمان که پشت سر من معلوم است، مجوز می‌دهند. البته ما که از دیوار رفتیم بالا، چیزی ندیدیم ولی وقتی آمدیم بیرون یکهو دیدیم مجوز داریم! این بود که تصمیم گرفتیم یالثارات را دوباره... چی؟! الان میام. دوستانم الان گفتند که آن سرِ شهر، یک سفارت‌خانه‌ی دیگر پیدا کرده‌اند که تازه باز شده و مثل این‌که مجوزهای خوبی دارد! خداحافظ.» ما یک سؤال دیگر هم داشتیم که نتوانستیم بپرسیم. حالا به نظر شما، مرتضی پاشایی در آن دنیا، از کجا مجوز می‌گیرد؟!

۱۹ دی ۹۴ ، ۰۱:۱۶ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

روبات شده ام!

چند روزی هست که احساس می‌کنم به روبات تبدیل شده‌ام! یعنی هرچیزی را در کتاب می‌خوانم، در صفحه‌ام کپی می‌کنم! اصلاً دلم برای فکر کردن تنگ شده! اما حدود یک ساعت پیش بعد از چند وقت، کمی مغزم را به کار انداختم. تجربه‌ی خوبی بود! 2-3 تا سوژه‌ی نسبتاً الکی پیدا کردم و و گذاشتم جلویم. حدود نیم ساعتی درگیر بودم تا باهاشان شوخی کنم و مثلاً طنز بنویسم. با 2 تای اولی نشد ولی خدا را شکر با سومی شد. اما از بس سوژه‌اش آن طرف خط قرمزها بود، کلاً به معاون سردبیر نمی‌دهمش. این‌طوری حرص هم نمی‌خورم که حیف مطلبم که قابل چاپ نیست! می‌دانم مطلب را برای وبلاگم می‌نویسم و راحت. پست بعدی، دقیقاً همین مطلب است.

۱۹ دی ۹۴ ، ۰۱:۱۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

مرد متواضع تحریریه

برای ثبت ورود و خروج از ساختمان روزنامه، اصطلاحاً انگشت می‌زنیم. وقتی انگشت می‌زنیم، تقریباً حدود 3-4 ثانیه شماره‌ی پرسنلی ما را نشان می‌دهد. 2 رقم اول شماره‌ی پرسنلی، سال بستن اولین قرارداد و 2 رقم دوم، ماه آن است. برای این‌که خیلی تلاش نکنید، شماره‌ی پرسنلی من با 9406 شروع می‌شود، یعنی اولین قراردادم را در شهریور ماه امسال با روزنامه بستم.
یک بار که وارد روزنامه شدم، یکی از همکاران دیگر تحریریه هم سر رسید. به رسم ادب، تعارف کردم و او اول وارد شد. وقتی انگشت زد، دیدم اول شماره‌ی پرسنلی‌اش 76 خورده! یعنی از وقتی من 4 ساله بودم، او وارد روزنامه شده! این بنده‌ی خدا الان دبیر گروه ورزش خراسان رضوی است. با این‌که 18 سال سابقه‌ی کار دارد، ولی انگار یک سال است که آمده! آن‌قدر خاکی و خوش‌اخلاق است که آدم یهو فکر می‌کند نکند قرار است بیاید خبرنگارِ من شود که این‌قدر ادب به خرج می‌دهد! انصافاً آدمِ دوست‌داشتنی‌ایست. در این فضای مغرورخانه (!) می‌توان گفت استثناست.

۱۳ دی ۹۴ ، ۱۹:۲۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

کسانی که کلاس‌شان را حفظ می‌کنند

طبق یک قانون نانوشته (یا به احتمال خیلی کم٬ نوشته) معمولاً دبیر صفحه٬ مطلب نمی‌نویسد٬ جز یادداشت. اگر از من بپرسید٬ می‌گویم چون «می‌تواند» به خبرنگارش بگوید «همه‌ی مطالب صفحه را آماده کن»٬ خیلی راحت این را می‌گوید و تمام! خودش ۷-۸ ساعت در تحریریه است ولی حتی یک مطلب نمی‌نویسد! به جایش تمام ویدیوهای فوتبالی ورزش ۳ را می‌بیند٬ تمام سایت‌های چرت و مزخرف را دنبال می‌کند٬ تلگرام و فیسبوک و اینستاگرام را آباد می‌کند و...! با همه‌ی این‌ها «کلاس»اش را هم حفظ می‌کند و فقط یادداشت می‌نویسد. خب کسی هم که جرأت ندارد بگوید «یادداشت ننویس» که مثلاً «امروز جا نداریم» یا «برو فلان خبر یا گزارش را آماده کن» یا هر چیز دیگر. البته این را بگویم که دبیری صفحه٬ در طول روز وقت حدود ۲ ساعت دبیر را می‌گیرد و او (برای مطلب نوشتن) ۲ ساعت کمتر از بقیه وقت دارد ولی به هر حال٬ چیزی که گفتم متأسفانه رویه‌ی معمول روزنامه است و شاید حدود ۷۰ درصد دبیرها٬ همین وضعیت را دارند. خواست خدا بود که از روز اول٬ من به پست کسی خوردم که جز آن ۳۰ درصد بود! حالا هم که معاون سردبیر شده٬ کاری می‌کند که شاید در تمام دنیا بی‌سابقه باشد! او برای صفحه‌ی من٬ مطلب تنظیمی آماده می‌کند! چیزی که نه تنها معاونان سردبیر انجام نمی‌دهند که حتی بیشتر دبیران صفحه هم انجام نمی‌دهند.
حالا که فکر می‌کنم٬ می‌بینم طبق قاعده‌ی «گل بی‌عیب خداست»٬ او یکی از «خوب»ترین آدم‌هایی‌ست که پیرامونم داشته‌ام.
یک نکته: فکر نکنید پاچه‌خواری می‌کنم! این دوست خوب٬ این سطور را نمی‌خواند.
یک نکته دیگر: این پست را صبح (حدود ساعت ۷) نوشتم ولی از آن موقع تا الآن که دارم متن را آپلود می‌کنم، اتفاقی افتاد که از دست او خیلی ناراحتم.

۰۲ دی ۹۴ ، ۱۱:۲۶ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان