سپیده‌دم

۵ مطلب با موضوع «معرفی و نقد کتاب» ثبت شده است

نفحات نفت

پیش‌تر گفته‌ام که نثر امیرخانی را دوست ندارم. اصولاً کتاب‌هایش را به سختی می‌خوانم. یعنی هر بار شروع می‌کنم، خیلی زود پشیمان می‌شوم اما به دلیل این‌که کتاب‌هایش پرفروش‌اند و روی ادبیات معاصر ما، مؤثر، باید حتماً بخوانم. به همین دلیل، هیچ‌گاه دوستش نداشته‌ام. بهترین خاطره‌ای هم که از او دارم، قاعدتاً با توجه به نظری که درباره‌ی نثرش دارم، به کتاب‌هایش مربوط نیست! بهترین خاطره‌ی من از امیرخانی، از جلسه‌ای است که در یکی از کتاب‌فروشی‌های مشهد تشکیل شده بود. در آن زمان نویسنده تازه از سفر سوریه‌ای برگشته بود که با هزینه و مدیریت هوشمندانه‌ی حوزه هنری، به همراه تعدادی هنرمند دیگر رفته بود. ناصر فیض شاعر، بهروز افخمی نویسنده و کارگردان، محمدرضا زائری نویسنده و 30-40 نفر دیگر. یادم می‌آید در آن جلسه، دو نفر از دوستانم (که نام‌شان را نمی‌برم) بحث را عامدانه به سمت مسئله‌ی سوریه پیش بردند. بعداً فهمیدم که آن‌ها می‌خواستند بروند سوریه و بجنگند که ظاهراً نشد. چرا می‌گویم بهترین خاطره؟ چون اصولاً تنها خاطره‌ایست که از امیرخانی دارم و در آن، «خودش» است و ادا درنمی‌آورد. نثر آزاردهنده‌اش را همراه خودش نیاورده بود، چون اصولاً نثری در کار نبود! داشت حرف می‌زد. کتاب «نفحات نفت»ش را هم تازه تمام کردم. به نظرم این‌جا هم همان نثر آزاردهنده و طنز خوبش وجود دارد. بارها با طنز زیرپوستی و بعضاً بی‌ادبانه‌اش خندیده‌ام. چند نکته در کتابش دیدم. به نظرم کتاب به خاطر این‌که در 99 درصد موارد از شخصیت‌های حقیقی نام نیاورده، بدون مشکل به چاپ رسیده (و البته به دلیل این‌که نویسنده «خودی» است) اما آن‌جاهایی که مشخصاً درباره‌ی کسی نوشته که راحت معلوم می‌شود منظورش کیست، اتفاقاً مسئولان ارشد نظام را نشانه گرفته، کسانی که کلاً نه وقت دارند که به چنین آثاری بپردازند و جلویشان را بگیرند، و نه می‌خواهند با جلوگیری از چاپ کتاب، بیشتر معروف‌اش کنند! نویسنده هم برای خودش برد کرده، چون از قدیم گفته‌اند برای شهرت، خودت را با چیزی خیلی بزرگ‌تر از خودت دربینداز!

کل کتاب، نسبت نفت، بودجه‌ی دولتی و مسئول دولتی است. اما در باب فرهنگ، نظریاتش یکسره غلط و چرندند. فصل «نه عامه‌پسند، نه خاصه‌پسند؛ فقط داستان مسئول‌پسند» که مربوط به حمایت دولت از آثار هنری است، کاملاً غیرقابل قبول و غیرمنطقی است؛ به صد دلیل. بقیه‌ی کتاب را با تقریب خوبی می‌توان گفت محتوای خیلی خوبی دارد.

«نفحات نفت» تعبیری نو و بسیار خوب دارد که در مقدمه‌اش نوشته. امیرخانی، بهشت زمینی را در جایی می‌بیند که کار نکنی و پول مفت بگیری. بعد می‌گوید که مسئولان دولتی، درهای بهشت زمینی‌اند! حالا بعضی از این مسئولان، در کارشان خیلی خبره‌ترند، بنابراین درشان، دو «لت» ندارد، بلکه سه «لت» دارد، بنابراین به جای مسئول دولتی، می‌شوند «مسئول سه‌لتی»! با این که واژه «دولت» این‌گونه قابل تجزیه نیست، اما تعبیر جالب و بدیعی بود.

علاوه بر آن با وجود آن که حرف کتاب در تمام کتاب ثابت است، اما در هر یادداشت، از زاویه‌ای متفاوت به ماجرا نگاه می‌کند و این موضوع باعث می‌شود کتاب خسته‌کننده نباشد؛ چیزی که یک نویسنده برای بقا در اقتصاد سرمایه‌داری، به شدت به آن نیازمند است. بنابراین امیرخانی، خودش دقیقاً مناسب اقتصادی است که ترویجش می‌کند.

۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

از رمز وبلاگ تا دوزخ!

یکی از دوستان (که اسمش با حرف «مجتبی» آغاز می‌شود) برای اولین بار پستی رمزدار توی وبلاگش گذاشت. بعد از حدود دو ساعت تلاش نامتمرکز (یعنی وسطش شام خوردم و کمی هم مطالعه کردم) توانستم رمز پست را پیدا کنم. این تلاش خوشایند، مرا به یاد نویسنده‌ای عجیب و غریب انداخت. یکی از نویسندگان معاصر آمریکایی به نام «دَن براون» که در عین جوانی و کهنه‌کار نبودن، به شدت پرفروش است، 7-8 رمان نوشته که من دو تای آن‌ها («رمز داوینچی» و «دوزخ») را خواندم و فیلم سینمایی دو تای آن‌ها («شیاطین و فرشتگان» و «رمز داوینچی») را دیده‌ام. می‌گویم عجیب، به چند دلیل: یکی این‌که روشی که برای بیان روایتش انتخاب کرده، نو است. لااقل من پیش‌تر ندیده‌ام. داستان از این قرار است که «رابرت لنگدان» استاد نمادشناسی دانشگاه «هاروارد» معتبرترین دانشگاه دنیا، به واسطه‌ی تخصصش در شناخت نمادهای تاریخیِ عمدتاً مذهبی، درگیر ماجراهایی جنایی می‌شود و با استفاده از تخصصش، به پلیس (و بعضاً نیروهای غیرپلیس مانند نیروهای امنیتی سازمان بهداشت جهانی) کمک می‌کند تا به مجرمان دست پیدا کنند. در این بین، معماهایی که عمدتاً در مکان‌های مذهبی قرار دارند یا به نحوی به مذهب (در بیشتر موارد کلیسا) مربوط‌ند، بر سر راه لنگدان هستند و او با استفاده از دانش‌اش، آن‌ها را حل می‌کند. اما چیزی که مرا به یاد او انداخت، سطح بالای این معماها بود؛ البته اصلاً منظورم این نیست که معمای مجتبی، سطحش پایین بوده، بلکه برعکس، پاسخ این معما، بسیار شبیه به چندین معمای این رمان‌هاست. علاوه بر این، معماهای دن براون، یک ویژگی خوب دارند. او معمولاً قرینه‌هایی برای یافتن پاسخ معماها ارائه می‌کند؛ قرینه‌هایی که گرچه به خواننده برای یافتن پاسخ معما (پیش از شخصیت اصلی) کمکی نمی‌کنند اما روش یافتن پاسخ را توسط لنگدان، منطقی جلوه داده و پیگیری روند یافتن پاسخ را جذاب می‌کند.

حالا که دیگر شروع به نوشتن کرده‌ام، بگذارید کمی دیگر درباره این نویسنده و آثارش توضیح دهم. رمان‌های او به شدت ضدمذهب هستند و از ارزش‌های عرفی سرمایه‌داری حمایت می‌کند. در «شیاطین و فرشتگان» کتاب اول این سری، نوک پیکان حمله به سمت کلیسا بود و کلیسای جدید (نه کلیسای قرون وسطی اروپا) را در برابر دانش تجربی قرار می‌داد. براون در کتاب دوم «رمز داوینچی» پا را فراتر گذاشت و به سراغ عیسی مسیح(ع) رفت. او در این کتاب، روایتی مهجور از تاریخ مسیحیت را برجسته کرده که به شدت با قداست حضرت عیسی(ع) پیامبر خدا منافات دارد. اگر یادتان باشد، روحانیون واتیکان در برابر این کتاب به شدت موضع گرفتند و کتاب در ایران هم به دلیل اعتراض روحانیون مسیحی، ممنوع شد. از داستان سوم (نماد گمشده) که خبر ندارم، ولی در «دوزخ» تازه‌ترین اثر براون، باز هم مذهب در برابر علم تجربی قرار گرفته و در برابرش شکست خورده است.

به هر حال، اگر دوست دارید نویسنده شوید، حتماً این کتاب‌ها را توصیه می‌کنم اما باید به شدت مراقب محتوای‌شان باشید. محتوای این کتاب‌ها نه تنها در برابر مسیحیت قرار دارند، بلکه به دلایل متعدد، در برابر ادیان الهی قرار دارند و ارزش‌های یکسره عرفی را برای پیشرفت بشر تجویز می‌کنند.

۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۳۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

مسئله‌ی حجاب

همین الان کتاب «مسئله‌ی حجاب» تموم شد. برای من که خیلی از کتاب‌ها رو نصفه‌نیمه می‌خونم (و فکر می‌کنم خیلی از جوون‌های هم‌سن و سال خودم، همین‌طوری باشن) تموم کردن کتاب خیلی لذت‌بخشه. ولی شاید از اون لذت‌بخش‌تر، نوشتن نظرم درباره‌ی کتاب باشه؛ اونم داغ‌داغ!
برای من که تا پیش از این هیچ‌کدام از کتاب‌های شهید مطهری را به طور جدی نخوانده بودم، تجربه‌ای جدید و بی‌نظیر بود؛ از این جهت که نگاه استدلالی و منطقی این اثر را در هیچ کتاب دیگری ندیده بودم. اما یک انتقاد مهم به این کتاب دارم. متأسفانه در بخش پنجم کتاب، که بیش از نیمی از کتاب را شامل می‌شود، بحثی درگرفته که مربوط به زمانه‌ی خود نویسنده است؛ لااقل مربوط به زمانه‌ی ما نیست، مشکل امروز ما نیست. در بخش پنجم یعنی از حدود صفحه‌ی 110 به بعد، مسئله‌ی وجوب یا عدم وجوب پوشش وجه و کفین (گردی صورت و دست‌ها تا مچ) مورد بحث قرار گرفته؛ چیزی که امروزه برای ما کاملاً حل‌شده است. متأسفانه بحث، طول و تفصیل بسیار زیادی هم دارد. جالب این‌جاست که در اواخر کتاب، نوشته که ه جز یکی از علمای اهل تسنن (که آن هم معلوم نیست نظرش درباره‌ی نماز بوده یا حرمت کلی داده) کسی درباره‌ی وجه و کفین، نظری غیر از نظر غالب ندارد! حالا سؤال من از استاد این است که چرا این همه از حجم کتاب را به این مسئله اختصاص داده‌ای؟!
برعکس، تا حدود صفحه‌ی 110، درباره‌ی مشکل امروز ما بحث می‌کند؛ یعنی شبهاتی را که در زمینه‌ی حجاب (که نویسنده توضیح می‌دهد درستش «پوشش» است نه «حجاب») وجود دارد، یکی‌یکی می‌آورد و به شکل منطقی و قانع‌کننده جواب می‌دهد. بنابراین 110 صفحه‌ی ابتدایی کتاب را به هرکسی که درباره‌ی پوشش اسلامی، سؤال یا شبهه‌ای دارد توصیه می‌کنم. این توصیه، البته یک استثنا دارد. این کتاب در زمانی نوشته شده که حکومت جمهوری اسلامی تشکیل نشده بوده و مسئله‌ی حجاب اجباری اصولاً طرح نشده بوده. بنابراین اگر کسی دنبال این است که بداند نظر اسلام در این باره چیست و آیا جمهوری اسلامی کار خوبی می‌کند یا نه، در این کتاب تقریباً چیزی نیست. در همان صفحات ابتدایی، کمی درباره قوانین سفت و سخت ایرانی‌ها و رومی‌ها پیش از اسلام، چیزهایی آمده ولی این مسئله، اصولاً مسئله کتاب نیست. بنابراین اگر دنبال پاسخ به این سؤال هستید، این کتاب به درد شما نمی‌خورد ولی کتاب «مسئله‌ی حجاب»، در مجموع، فلسفه‌ی پوشش اسلامی را به صورت کاملاً منطقی و دقیق بیان کرده است.

۰۷ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

معرفی و بریده‌هایی از کتاب «چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم»؛ دوره‌ی 138 صفحه‌ای مشاوره‌ی خانواده

این مطلب در پرونده‌ی «نامه‌ای به همسرم» امروز، چاپ شد. اصل معرفی کتاب که در همین صفحه می‌خوانید، حدود 270 کلمه‌ست و بریده‌هایی از کتاب که فقط در ادامه مطلب آمده، آن را طولانی کرده. خواندن این کتاب بسیار خوب را که مثل باقی کتاب‌های نادر، عالی هستند، به همه‌ی خوانندگان این سطور، توصیه می‌کنم.

در بین نامه‌هایی که همسران برای همدیگر نوشته‌اند، برخی مشهورتر شده‌اند. یکی از آن‌ها، مجموعه‌ی نامه‌هایی است که «نادر ابراهیمی» نویسنده‌ی معاصر، برای همسرش «فرزانه منصوری» نوشته است و در کتاب کوچک «چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم» چاپ شده. این نامه‌ها که در 3-4 سال (از 63 تا 66) نوشته شده‌اند، همان‌طور که در مقدمه‌ی کتاب هم آمده، از زمانی آغاز شده‌اند که نادر ابراهیمی، تازه تمرین خطاطی را شروع کرده بود. او در آن زمان با نامه‌هایش، به مسایلی می‌پرداخت که به قول خودش ممکن بود قلب خودش و همسرش را بیازارد.

«چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم» بیش از آن که مجموعه‌ای از نامه‌های یک نویسنده به همسرش باشد، یک دوره‌ی مشاوره‌ی خانواده است. نادر ابراهیمی از نامه، برای حل مشکلاتی استفاده کرده که در طول زندگی برایش پیش آمده و شاید برای هر زوج دیگری هم پیش بیاید. همین موضوع یعنی وجه اشتراک‌شان با زندگی زوج‌های ایرانی امروز، این کتاب را برای ما خواندنی می‌کند. او از سختی‌های راه زندگی، نگاهش به تنش‌های زوج‌ها و حتی قهر و پیاده‌روی‌های شبانه می‌گوید. نادر ابراهیمی در این نامه‌ها، جهان‌بینی خود را که از مبارزه‌ی سخت و خستگی‌ناپذیر با سختی‌های زندگی تشکیل شده، به مخاطبش (و مخاطبان آینده‌اش) می‌رساند و آن را در پوشش حریرگونه‌ی تمجید و ابراز علاقه‌ی تمام‌نشدنی‌اش، به او عرضه می‌کند. این شیوه، شاید مهم‌ترین درسی است که ما می‌توانیم از این کتاب یاد بگیریم؛ او دارویی تلخ و البته مفید را در ظرفی از عسل، به همسرش هدیه می‌کند.

کتاب، 138 صفحه دارد؛ با نامه‌هایی که از 3-4 صفحه طولانی‌تر نیستند و حتی بین‌شان، نامه‌ی 4 خطی هم پیدا می‌شود. با هم بریده‌هایی از این نامه‌ها را [در ادامه مطلب] می‌خوانیم:

ادامه مطلب...
۲۴ آبان ۹۴ ، ۰۹:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

فوتبال علیه دشمن

امروز صبح کتاب «فوتبال علیه دشمن» اثر سایمون کوپر تمام شد. نقد کوتاهی نوشتم که بیشتر به معرفی می‌ماند تا نقد!
کتاب خوبی هست و کتاب خوبی نیست. در درجه‌ی اول، چیزی فراتر از گل‌ها و دریبل‌های معمول را از فوتبال روایت می‌کند و ارتباط دوسویه‌ی میان فوتبال و سیاست، اقتصاد و فرهنگ را بررسی می‌کند. که البته تأکید روی سیاست است.
نویسنده که روزنامه‌نگاری انگلیسی‌ست، در سطر سطر کتاب، ارادت و تعهدش به ملیت و ارزش‌های آنگلوساکسونی را نشان می‌دهد و به خواننده القا می‌کند. به عنوان مثال در حین و پس از خواندن سه فصلی که مربوط به آفریقاست، خواننده احساس می‌کند که مردم این قاره، به استعمار «نیاز» دارند. قطعاً این نگاه، خیانت به آرمان روزنامه‌نگاری‌ست اما از این جهت، کار «سایمون کوپر» شایسته‌ی ستایش است که حتی با دروغ و فریب، سعی در گسترش ارزش‌های کشورش دارد. او در حالی خود را متعهد می‌بیند که بسیاری از روزنامه‌نگاران ایرانی حتی بدون دروغ و فریب، حاضر نیستند ارزش‌های کشورشان را منتشر کنند!
ترجمه‌ی کتاب به رغم شهرت مترجم (عادل فردوسی پور) خوب نیست. به نظر می‌رسد بیش از آن که برای رساندن مفهوم تلاش شده باشد، با وفاداری افراطی به متن اصلی، ترجمه‌ی واژه به واژه در دستور کار قرار گرفته است. البته شاید به عنوان اولین ترجمه، نتوان خیلی خرده گرفت ولی با این وجود، ضعف‌ها پوشانده نمی‌شود.
در مجموع اگر به فوتبال علاقه دارید، این کتاب را توصیه می‌کنم. چون از زاویه‌ای دیگر، جز آن‌چه درباره‌ی تاکتیک‌ها و تکنیک‌های فوتبال شنیده‌ایم، به فوتبال نگاه می‌کند.

۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان