سپیده‌دم

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

روایت هالیوودی از فساد در فیفا

گاهی اوقات چیزهایی می‌نویسم ولی حالش را ندارم برای انتشار در وبلاگ، تر و تمیزشان کنم؛ بعد هم کلاً فراموش می‌کنم! یادداشت کوتاه زیر از همین دست است که از تاریخ فایلش، معلوم می‌شود دقیقاً 52 روز پیش نوشته شده!

ظاهراً هالیوود به سرعت (نسخه‌ی اولیه‌ی این یادداشت را چند دقیقه بعد از شنیدن خبر، نوشتم!) دست به کار شده تا روایت سینمای بدنه‌ی امریکا را از فساد فیفا روایت کند. این یکی از خاصیت‌های بسیار مثبت هالیوود است که سریع به وقایع واکنش نشان می‌دهد و روایت خودشان را از اتفاقات به خورد مردم می‌دهند. طبیعتاً بعد از پخش این فیلم که شاید یک سال دیگر باشد، هرکس بخواهد از فساد در فدراسیون بین‌المللی فوتبال (فیفا) صحبت کند یا درباره‌اش قضاوت کند، روایت آن‌ها را به خاطر می‌آورد. این روایت به دو دلیل (علاوه بر سرعت عمل هالیوود) بیشتر از سایر روایت‌ها شانس بیشتری برای فراگیر شدن خواهد داشت:

1- تأثیر فیلم سینمایی بسیار بیشتر از خبر، گزارش، کتاب یا پست‌های اینستاگرامی‌ست. به یک دلیل ساده: فیلم را «می‌بینیم» و خبر را «می‌خوانیم».

2- تیراژ یک فیلم هالیوودی بسیار بسیار بیشتر از اخبار خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها و تلویزیون است. بهترین روزنامه‌ها (چیزی در حد نیویورک تایمز) 1 یا 2 میلیون تیراژ دارند اما فیلمی هالیوودی در حد «مشت‌زن» (The Fighter, 2010) با فروش 129 میلیون دلاری و بلیت حدوداً 20 دلاری، تقریباً 5/6 میلیون نفر را فقط به سینما می‌کشاند و این آمار جدا از آمارهای فروش نسخه‌ی دی‌وی‌دی و دانلودهای قانونی و غیرقانونی است.

۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

به مناسبت روز خبرنگار: در ستایش تخصص

پیش از این‌که خبرنگار روزنامه شوم٬ چه در نشریات دانشجویی و چه در سایت‌های خبری و... مطالبی بدون منبع می‌دیدم. یا به طور اتفاقی٬ مطلبی پیدا می‌کردم که بخشی را از جایی رونویسی کرده اما منبع را ذکر نکرده. به دلایل مختلف از جمله اعتقادی که به شفاف‌سازی داوطلبانه‌ی رسانه‌ها دارم٬ از این رفتار بعضی از رسانه‌ها بدم می‌آمد.
مدتی که از کارم در روزنامه گذشت٬ متوجه شدم بعضی‌ها این کار را به قاعده تبدیل کرده‌اند! طبیعتاً بیشتر ناراحت شدم؛ تا بالأخره درخشش تخصص و هوش را در یک نفر دیدم. او می‌توانست (و هنوز هم می‌تواند!) با یک دور مطالعه‌ی ساده و البته دقیق٬ قسمت‌هایی از یک مطلب را که از منبعی دیگر رونویسی شده٬ پیدا کند! (طبیعتاً با شناختی که از دانش و قلم نویسنده‌ی مطلب دارد) البته نمونه‌هایی که من دیدم٬ نشان از آن نیست که موردی از زیر دستش درنرفته باشد اما همین مهارت٬ اتفاق فوق‌العاده‌ایست.
آن روزنامه‌نگار متخصص را معرفی می‌کنم٬ به ۲ دلیل: ۱- به نظرم جوان‌مردانه نیست که او و مهارتش را ناشناخته بگذارم و ۲- خودش این سطور را نمی‌خواند.
همان‌طور که شاید حدس زده باشید٬ در ستایش تخصص «سیدمصطفی صابری» نوشته‌ام.

۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

گزارشی از یک نوبت ورزش در زورخانه؛ رخصت، فرصت!

نیم ساعتی به شروع ورزش مانده و 5-4 نفر دارند خودشان را در قسمت‌های مختلف گود و بیرون از گود گرم می‌کنند. دلیل خلوتی زورخانه به زودی مشخص می‌شود؛ بقیه‌ی ورزشکاران که حدود 40 نفر هستند، در فضایی شبستان‌مانند، نماز جماعت می‌خوانند. امام جماعت که روحانی مسنی‌ است، بین دو نماز چند دقیقه‌ای صحبت می‌کند. باستانی‌کارها بعد از نماز به سمت گود سرازیر می‌شوند تا ورزش را آغاز کنند. پیشکسوت گود که نرمش را شروع می‌کند، بقیه به ترتیب سن و تجربه، پشت سرش به راه می‌افتند و به آرامی دور گود می‌دوند. هرکسی که میانه‌ی دویدن، وارد گود می‌شود، از مرشد «رخصت» می‌گیرد و بعد از «فرصت» مرشد، وارد گود می‌شود، زمین را می‌بوسد و به نرمش‌کنندگان می‌پیوندد. تلاش همه بر این است که ترتیب را رعایت کنند. ابتدا مسن‌ترها و پیشکسوت‌ها و هرچه به آخر صف می‌رسد؛ جوان‌ترها و تازه‌کارها. بعد از چند دقیقه دوی آرام دور گود، با اشاره‌ی مرشد به سمت میل‌ها می‌روند و قسمت سخت‌تر ماجرا آغاز می‌شود.

کدام میل مناسب من است؟

اولین گروهی که میل را برمی‌دارند، سادات جمع هستند که با ندای بلند «جده‌ی سادات» که پیشکسوت می‌گوید، میل‌شان را برمی‌دارند. هرکسی می‌داند کدام میل مناسبش است؛ جز کسانی که بار اول‌شان است ورزش می‌کنند. آن‌ها به اشاره‌ی پیشکسوت، سراغ کوچک‌ترین میل می‌روند. چند لحظه‌ی بعد مرشد یک نفر را از بین جمع به عنوان «میان‌دار» مشخص می‌کند که باید به مرکز گود برود و ورزش را رهبری کند. میان‌دار از علی(ع) و خدای او استعانت می‌طلبد و میل را بلند می‌کند. باقی ورزشکاران هم «یاعلی»گویان میل‌ها را برمی‌دارند و روی شانه می‌گذارند. لحظه‌ای بعد، مرشد ضرب می‌گیرد و میان‌دار کارش را شروع می‌کند. طنین نوای مرشد در سالن می‌پیچد و ورزشکاران ده دقیقه‌ای را به همین منوال می‌گذرانند تا باز هم با اشاره‌ی مرشد، میل‌زدن تمام شود. در این لحظه، میان‌دار برای سلامتی مرشد و ورزشکاران، از جمع، صلواتی می‌خواهد و بانگ درود بر اهل بیت(ع) در زورخانه می‌پیچد. باز هم به همان ترتیب سابق میل‌ها را سر جای‌شان می‌گذارند و تخته‌های شنا را برمی‌دارند. میان‌دار جدید را هم مرشد معین می‌کند. تخته‌ها را روی زمین می‌گذارند و شنا را شروع می‌کنند.

شنا به سبک زورخانه

برخلاف شنایی که برای همه ما آشناست، باستانی‌کارها در زمان شنارفتن پاها را کاملاً باز می‌کنند و کمرشان را خم می‌کنند. با ضرب و نوای مرشد، شنا شروع می‌شود و 8-7 دقیقه به طول می‌انجامد؛ دقایقی که برای تازه‌کارها به کندی می‌گذرد!

تقلیدکردن حرکات پیچیده‌ی میان‌دار

بعد از شنا نوبت حرکات کششی است که بسیار متنوع است. در لحظات ابتدایی حرکات کششی، دو نفر از ورزشکاران که یکی‌شان مویی سپید کرده است، تِی را از کنار گود برمی‌دارند تا بخش کوچکی از گود را که خیس شده، خشک کنند. ورزشکار جوان‌تر کارش را خودش انجام می‌دهد اما یکی از جوان‌ترها از آن سوی گود می‌آید و تی را از پیشکسوت می‌گیرد و زمین را خشک می‌کند؛ احترام به بزرگ‌تر در لحظه‌لحظه‌ی ورزش باستانی دیده می‌شود. در زمان حرکات کششی، میان‌دار حرکاتی را اجرا می‌کند که به هیچ عنوان برای تازه‌کارها آشنا نیست. حتی بعضی قدیمی‌ترها هم برای هماهنگ‌شدن و تقلید حرکات میان‌دار، مشکل پیدا می‌کنند. هیچ‌‌یک از حرکات به تنهایی سخت نیست، اما برای کسی که میل زده و شنا رفته، آن‌قدری سخت هست که اگر تازه‌کار باشد، چند دقیقه‌ای مکث و نفسی تازه کند. نه مرشد و نه هیچ‌کس دیگر، به کسانی که خسته شده‌اند و بعضی حرکات را انجام نمی‌دهند، تذکری نمی‌دهد. همه سرشان به کار خودشان است. میان‌دار هر حرکت را 5-4 بار انجام می‌دهد و سراغ بعدی می‌رود ولی با این حال، تنوع بی‌نظیر حرکات، بدن‌ها را خسته و خیس می‌کند.

چرخ‌ زدن وسط گود

بعد از حدود 20 دقیقه حرکات کششی، نوبت به چرخ‌زدن می‌رسد. باستانی‌کارها یکی‌یکی به مرکز گود می‌آیند و می‌چرخند؛ هر نفر کمتر از 10 دور. اما باسابقه‌ترها بیشتر می‌چرخند. گاهی پیش می‌آید که یک نفر 80-70 دور می‌چرخد؛ کاری که از کمتر ورزشکاری ساخته است. بعد از چرخ‌زدن، باز هم نوبت میل‌زدن است؛ اما پیش از آن، میان‌دار از جمع می‌خواهد «به جمال مولا علی(ع)» صلوات بفرستند. به سیاق قبل، با صدای ضرب و اشعاری که مرشد می‌خواند، چند دقیقه‌ای میل می‌زنند. میل‌زدن‌ها این بار سریع‌تر است و بدون مکث انجام می‌شود. هماهنگی 60 نفر ورزشکار در یک فضای کوچک، چشم‌نواز است. 60 میل همزمان از شانه‌ی راست پایین می‌رود و درحالی بالا می‌آید که 60 میل دیگر در یک هارمونی مثال‌زدنی، از شانه‌ی چپ پایین می‌رود. ورزشکاران بعد از میل زدن‌، برای دقایق نفس‌گیر آخر آماده می‌شوند.

آخرین ورزش، شناست که بسیار کوتاه انجام می‌شود. رسم است پیش از پایان ورزش در زورخانه، یکی از ورزشکاران دعا کند و بقیه آمین بگویند. آخرین میان‌دار که باسابقه است ولی پیشکسوت نیست، به پیشکسوت‌ها و چند نفری از جوان‌ها تعارف می‌کند ولی آن‌ها کار را به عهده‌ی خودش می‌گذارند. او برای جمع ورزشکاران، مرشد، تماشاچی‌های دور گود و ورزشکاران گذشته و مرحوم دعا می‌کند و جمع آمین می‌گویند. سپس ورزشکاران بنا بر رعایت کسوت، به ترتیب سن و سابقه از گود بیرون می‌روند.

خسته شده‌ای، فرصت!

کل زمان ورزش زورخانه‌ای در یک نوبت، معمولاً از یک ساعت بیشتر نمی‌شود اما بعضی تازه‌کارها که در اواسط زمان ورزش خسته شده‌اند، می‌توانند از مرشد رخصت بگیرند و از گود بیرون بروند؛ امری که گاهی دیده می‌شود و به چشم هیچ‌ یک از ورزشکاران زشت نیست. هریک از ورزشکاران باسابقه‌تر، زمانی تازه‌کار بوده است و سختی روزهای اول را درک می‌کند. علاوه بر آن، روح اخلاقی حاکم بر ورزش باستانی، هیچ‌گاه اجازه نمی‌دهد که باستانی‌کارها همدیگر را مسخره کنند؛ به عکس، آن‌ها تلاش می‌کنند تا تازه‌کارها را راهنمایی و کمک کنند.

۱۳ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

چگونه ورزش باستانی را شروع کنیم؟

شاید شما هم به فکر افتاده باشید که ورزش زورخانه‌ای را شروع کنید و به قول معروف باستانی‌کار شوید. برای این کار چه چیزهایی لازم دارید؟ لباس مخصوص باستانی‌کارها محدود است به یک شلوارک مخصوص که احتمالاً دیده‌اید و به آن «تُنُکه» می‌گویند. تنکه‌های مرغوب، محکم و زیبا هستند؛ با طرح‌های برجسته‌ی بوته‌جقه‌ای که در رنگ‌های مختلف در بازار پیدا می‌شود. معمولاً باستانی‌کارها با کمربند، تنکه را محکم می‌کنند. قیمت تنکه حدود ۶۰-۵۰ هزار تومان است ولی برای پیدا کردن تنکه در بازار، باید به فروشگاه‌های خاصی بروید چون همه جای شهر پیدا نمی‌شود. مثلاً در مشهد، فروشگاه‌های عرضه‌ی لوازم ورزشی در خیابان سعدی مرکز فروش این نوع لباس هستند. علاوه بر تنکه، اهالی زورخانه یک پیراهن ترجیحاً بدون دکمه می‌پوشند و همان‌طور که شاید دیده باشید، کسی درون گود جوراب و کفش به پا نمی‌کند. پس هزینه‌ی لباس برای یک باستانی‌کار، همان قیمت خرید تنکه است. اما اهل زورخانه وسایل مختلفی دارند که سرآمدشان «میل» و «تخته شنا»ست. دو نوع میل وجود دارد: میلِ ورزش و میلِ بازی. میل ورزش که دسته‌ای حدود 15 سانتی‌متری دارد، چوبی است و وزنش بین 5 تا 40 کیلوگرم است. اگر بخواهید در خانه‌تان میل بزنید، باید کیلویی 9 هزار تومان هزینه کنید؛ یعنی یک جفت میل 10 کیلویی حدود 180 هزار تومان آب می‌خورد. میلِ بازی هم که مخصوص پرتاب کردن است و به همین دلیل نهایتاً ۷-۶ کیلوگرم وزن دارد. یک جفت از این نوع میل که کمتر در خانه استفاده می‌شود، قیمتش حدود 30 تا 35 هزار تومان است. تخته‌شنا چوبی حدود 70 سانتی‌متری است که از نامش پیداست برای چه کاری ساخته شده. قیمت یک تخته‌شنای خوب، نهایتاً 15 هزار تومان است. اگر بخواهید در خانه ورزش کنید، احتمالاً تخته و میل را لازم دارید. در ورزش زورخانه‌ای وسایل دیگری هم به کار می‌رود از جمله «کَبّاده» و «سنگ». کباده ابزاری است فلزی و شبیه کمان تیراندازی. کباده که طولی بیشتر از یک متر و معمولاً بین 10 تا 40 کیلو وزن دارد، بعضی موقع‌ها در ابعاد بزرگ‌تر یا کوچک‌تر هم ساخته می‌شود. قیمت کباده، کیلویی 25 هزار تومان است. اما سنگ به عنوان بزرگ‌ترین و سنگین‌ترین وسیله‌ی یک زورخانه، ابعادی حدود 100×70 سانتی‌متر و وزنی بین 30 تا 60 کیلو دارد و استفاده از آن کارِ هر کسی نیست. به همین دلیل، پیدا کردن سنگ در بازار کار مشکلی است و چون به‌ندرت در خانه استفاده می‌شود، معمولاً زورخانه‌دارها آن را سفارش می‌دهند تا برایشان بسازند. اما همان‌طور که شاید شنیده باشید، کودکان و نوجوانان هم ورزش باستانی انجام می‌دهند. اگر بخواهید برای فرزند کوچک‌تان لوازم ورزش باستانی بخرید، بهتر است سراغ تخته شنا، کباده‌ی بچه‌گانه و یک جفت میلِ کوچک (ترجیحاً میلِ بازی) بروید. یک عدد کباده‌ی بچه‌گانه حدود 65 هزارتومان قیمت دارد.

۱۳ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

ورزش باستانی را به اخلاق و مرام می‌شناسند؛ گفت‌وگو با یک مرشد و باستانی‌کار قدیمی

«مرتضی نماینده‌ی جورابچی» مرشد زورخانه‌ی آستان قدس رضوی در مشهد است. او با آن‌که بیشتر از 4 دهه سابقه ورزش باستانی دارد، اما پیش از گفت‌وگو، اصرار داشت برای مصاحبه از بزرگ‌ترِ زورخانه اجازه بگیرد. بالأخره چند دقیقه‌ای را پیش از شروع ورزش در گوشه‌ای دنج از این زورخانه با او گذراندیم. آن‌چه می‌خوانید، حاصل گفت‌وگویی کوتاه است با مرشدی که سال‌هاست با فضای ورزش پهلوانی مأنوس است:

*  چرا سراغ ورزش باستانی آمدید؟

عشق! به علاوه ورزش باستانی برای سلامتی مفید است، مثل دیگر ورزش‌ها. اما فرق باستانی با بقیه این است که ورزش ملی و سنتی خودمان است و از جایی دیگر نیامده است.

*  مرشد این‌جا چه نقشی دارد؟

وقتی ورزشکاران باستانی با صدای ضرب و نوای مرشد، ورزش می‌کنند، آن‌چنان وجدی پیدا می‌کنند که بیشتر از توان معمول‌شان ورزش می‌کنند.

*  چه اشعاری می‌خوانید؟

تقریباً همه چیز! در اشعار ما از مدح و منقبت ائمه‌ی اطهار(ع) هست تا شاهنامه‌خوانی، حافظ‌خوانی و... . در مناسبت‌های مختلف مثل اعیاد و تعزیه‌ها هم اشعار مرتبط با آن‌ها را می‌خوانیم.

*  کمی درباره‌ی اخلاق و آداب ورزش باستانی بگویید.

ورزش و ورزش‌کار باستانی را در وهله‌ی اول به اخلاق و مرامش می‌شناسند و سپس توانایی و مهارتِ بدنی. نماد ورزش باستانی، افتادگی و اخلاق پهلوانی ورزشکاران آن است. ورزش باستانی آدابی دارد که باید رعایت شود. مهم‌ترین آن‌ها در بالا یا پایین رفتن از گود و ابزار برداشتن است. اول سادات این کارها را انجام می‌دهند و بعد پیشکسوت‌ترین و به ترتیب تا مبتدی‌ترین‌ها.

*  ورزش باستانی رده‌ی سنی هم دارد؟

باستانی تنها ورزشی است در دنیا که نوه و پدربزرگ با هم انجام می‌دهند! البته حالا که تابستان است، کلاس‌های اوقاتِ فراغت برای کودکان و نوجوانان گذاشته‌اند ولی در حالت عادی رده‌های مختلف سنی وجود ندارد و همه با هم ورزش می‌کنند. ما همین امشب، هم نوجوان ۱۲-۱۰ ساله داریم و هم پیرمرد 85 ساله که داخل گود خواهند رفت و ورزش می‌کنند. در واقع ورزش باستانی مرگ دارد ولی بازنشستگی نه!

*  در زورخانه حرکات نمایشی هم انجام می‌دهند؟

در باستانی به حرکات نمایشی، شیرین‌کاری می‌گوییم که به عنوان تفنن و تفریح، انجام می‌شود؛ میل‌بازی و... است که جوان‌ترها علاقه دارند و انجام می‌دهند.

۱۳ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

گر بر سر نفس خود امیری مردی

این مطلب، لید پرونده‌ی دیروز «زندگی سلام» بود که به مناسبت 17 شوال روز ملی «فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه‌ای» کار کرده بودم. غیر از یک مطلب، بقیه‌اش کار خودم بود.

17 شوال 5 هجری قمری، اطراف مدینه؛ روزی بود که «همه ایمان در برابر همه شرک» ایستاده بود و یک نبرد تن به تن میان بزرگ‌ترین مبارزان اسلام و سپاه شرک درگرفت. «عمرو بن عبدود» از خندق عبور کرده و رجز می‌خواند. هیچ‌کس داوطلب مبارزه با عمرو نشد، جز یک نفر. علی(ع) به تنهایی با جنگ‌آوری مبارزه کرد که او را با «هزار سوار» برابر می‌دانستند. در پایان نبرد و بعد از پیروزی مولا علی(ع) عمرو به سمت امیرالمؤمنین(ع) آب دهان انداخت و به ایشان ناسزا گفت اما مولا(ع) با بزرگواری، کشتن عمرو را به تأخیر انداخت تا او را فقط برای رضای خدا به هلاکت برساند. روز 17 شوال را به افتخار پهلوان تمام‌نشدنی تاریخ، روز «فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه‌ای» نامیده‌اند. اهالی زورخانه، تلاش می‌کنند تا با اقتدا به مولا علی(ع) در پرورش هم‌زمان جسم و روح، قدرت بدنی و جوان‌مردی سرآمد باشند. آن‌ها تأسی از علی(ع) و پیروان جوان‌مردش از جمله «پوریای ولی» را سرلوحه کارشان قرار می‌دهند و می‌کوشند به این رباعی رودکی عمل کنند:

گر بر سر نفس خود امیری مردی / بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی

مردی نبود فتاده را پای زدن / گر دست فتاده‌ای بگیری، مردی

به همین مناسبت پرونده‌ای درباره‌ی ورزش باستانی، آداب و شرایطش تدارک دیده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

فوتبال علیه دشمن

امروز صبح کتاب «فوتبال علیه دشمن» اثر سایمون کوپر تمام شد. نقد کوتاهی نوشتم که بیشتر به معرفی می‌ماند تا نقد!
کتاب خوبی هست و کتاب خوبی نیست. در درجه‌ی اول، چیزی فراتر از گل‌ها و دریبل‌های معمول را از فوتبال روایت می‌کند و ارتباط دوسویه‌ی میان فوتبال و سیاست، اقتصاد و فرهنگ را بررسی می‌کند. که البته تأکید روی سیاست است.
نویسنده که روزنامه‌نگاری انگلیسی‌ست، در سطر سطر کتاب، ارادت و تعهدش به ملیت و ارزش‌های آنگلوساکسونی را نشان می‌دهد و به خواننده القا می‌کند. به عنوان مثال در حین و پس از خواندن سه فصلی که مربوط به آفریقاست، خواننده احساس می‌کند که مردم این قاره، به استعمار «نیاز» دارند. قطعاً این نگاه، خیانت به آرمان روزنامه‌نگاری‌ست اما از این جهت، کار «سایمون کوپر» شایسته‌ی ستایش است که حتی با دروغ و فریب، سعی در گسترش ارزش‌های کشورش دارد. او در حالی خود را متعهد می‌بیند که بسیاری از روزنامه‌نگاران ایرانی حتی بدون دروغ و فریب، حاضر نیستند ارزش‌های کشورشان را منتشر کنند!
ترجمه‌ی کتاب به رغم شهرت مترجم (عادل فردوسی پور) خوب نیست. به نظر می‌رسد بیش از آن که برای رساندن مفهوم تلاش شده باشد، با وفاداری افراطی به متن اصلی، ترجمه‌ی واژه به واژه در دستور کار قرار گرفته است. البته شاید به عنوان اولین ترجمه، نتوان خیلی خرده گرفت ولی با این وجود، ضعف‌ها پوشانده نمی‌شود.
در مجموع اگر به فوتبال علاقه دارید، این کتاب را توصیه می‌کنم. چون از زاویه‌ای دیگر، جز آن‌چه درباره‌ی تاکتیک‌ها و تکنیک‌های فوتبال شنیده‌ایم، به فوتبال نگاه می‌کند.

۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان

اطاعت از ولایت با Play کردن!

یکی دو هفته‌ی پیش وقتی بنا به عادت، کانال‌های تلویزیونی را بالا و پایین می‌کردم، در شبکه‌ی مستند، به برنامه‌ای رسیدم به اسم «سیمرغ»؛ عده‌ای پشت یک میز بلند نشسته بودند و صحبت می‌کردند. فضا قدیمی بود و بیشترشان سبیل داشتند. بلافاصله به ذهنم رسید که احتمالاً اعضای سازمان مجاهدین خلق هستند؛ پیش از این در چند فیلم مستند، اعترافات مجاهدهای دستگیرشده را دیده بودم. چند لحظه‌ی بعد، از روی نوشته‌های تصویر، معلوم شد اعضای دستگیرشده‌ی «حزب توده» هستند. چند دقیقه هم صبر کردم تا تحلیل‌های بعد از اعترافات را بشنوم؛ اما دیدم نه! خبری نیست که نیست! فیلم مستند نیست و برداشته‌اند فیلم اعترافات را از اول تا آخر پخش می‌کنند! با تعجب از پای تلویزیون بلند شدم.
چند روز بعد در دیدار رهبری با دانشجویان (که حدود یک ماه قبل برگزار شده بود و من تازه فیلمش را می‌دیدم) ناگهان دیدم رهبری از اعترافات اعضای حزب توده گفته: «همان‌هایی که عضو حزب توده بودند و بیست سال زندان هم کشیده بودند، بعد آمدند در تلویزیون جمهوری اسلامی، بدون این‌که فشار و زوری وجود داشته باشد، «غلط‌‌کردم‌نامه» را نوشتند و خواندند!» و «این جزو اسناد بسیار باارزش صداوسیما است؛ نگذارند از بین برود؛ این‌ها خیلی چیزهای باارزشی است.» سرنخ ماجرا به دست آمد!
شاید تعجب کنید ولی در بین مدیران صداوسیما در تمام این سال‌ها، احتمالاً به ذهن هیچ‌کدامشان نرسیده که این اعترافات را از تلویزیون پخش کنند یا درباره‌ی حزب توده (و سایر گروه‌های چپ) فیلم‌های مستند بسازند و پخش کنند! همه منتظرند تا ببینند رهبری چه می‌گوید! وقتی گفت درباره‌ی حزب توده فیلم پخش کنید، بروند فیلم‌ها را Play کنند! وقتی هم گفت درباره‌ی سبک زندگی ایرانی-اسلامی پخش کنید، چون چیزی ندارند، خودشان را می‌زنند به کوچه‌ی علی چپ!
خسته نباشید!

۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی قاسمیان