برای بررسی رابطهی فوتبالیستهای مسابقات یورو با وضعیت اجتماعی کشورها، 5 بازیکن شاخص را از 5 تیم این جام انتخاب کردهایم و از ویژگیهایشان گفتهایم. هرکدام از آنها به یک ویژگی در فوتبال امروز اروپا مشهورند که به نحوی با فلسفهی فوتبالی و حتی سیاسی – اجتماعی کشورشان مرتبط است. در این بررسی، سعی کردهایم که این بازیکنان، از تیمهای مدعی عنوان قهرمانی انتخاب شوند و به همین دلیل، به بازیکنانی مثل «زلاتان ابراهیموویچ» از تیم ملی سوئد و «گرث بیل» از تیم ملی ولز نپرداختهایم.
به سادگیِ مولر
وقتی در جریان «فاجعهی بلوهوریزونته» تیم ملی آلمان، برزیل را در خاک خودش 7-1 شکست داد، چیزی که بیش از همه به چشم کارشناسان فوتبال آمد، تفاوت ظاهری بازیکنان دو تیم بود. موهای رنگشده، تتوهای زیاد و خلاصه تیپِ فشن برزیلیها، عمدهترین تفاوتهای ظاهریشان با ژرمنها بود. بعضیها به طعنه میگفتند بازیکنان آلمان، به جای تتو کردن، تمرین میکنند! همین جمله، فلسفهی فوتبال آلمان به عنوان پرافتخارترین تیم ملی اروپاست؛ و «توماس مولر» با آن ظاهر ساده و بچهمدرسهایاش، فوتبالیست تراز آنها. او تمام دوران بازیاش را در «بایرن مونیخ» گذرانده، بازیکن همیشه قهرمان در تیم همیشه قهرمان. نام خانوادگی توماس مولر، بیش از هرچیز یادآور «گِرد مولر» مهاجم گلزن دهه 70 این کشور است و سادگیاش هم دقیقاً به همو رفته! مهاجمی معمولی که نه تکنیکی بود، نه سرعتی، نه بلندقامت و نه شوتزن، فقط بلد بود گل بزند، به همین سادگی!
به تنهاییِ رونالدو
در فوتبال قاعدهای وجود دارد که میگوید وقتی بازیکنی پابهتوپ میشود، باید همتیمیهایش به او نزدیک شوند تا بتواند بهشان پاس بدهد. اما «کریستیانو رونالدو» از این قاعده مستثناست! مشهور است که دلیل موفقیت رونالدو در تیمهای باشگاهیاش، این بوده که دیگر بازیکنان، به جای آن که به او نزدیک شوند، از او دور میشدند! این جمله، معنای «پرتقال با رونالدو» است.
رونالدو ستارهای کاملاً غیراروپایی است، برای تیم ملی کشوری که از هیچ نظر شبیه به بیشتر کشورهای اروپایی نیست. تیمهای آمریکای جنوبی به شور و هیجان مشهورند، درست برخلاف فوتبال سرد اروپاییها. «رونالدو» که حتی نامش هم یادآور ستارهی تکرارنشدنی تیم ملی برزیل است، همین وضعیت را در پرتقال این دوره ایجاد کرده. او تک ستارهی این تیمِ بدون ستاره است. رونالدو، با آن چهره برنزه و تکنیک بالا، بیشتر از هرچیزی به همزباناناش در کوچهپسکوچههای «ریودوژانیرو» و «سائوپائولو» میماند تا اروپاییهای ذوبِ در کارِ تیمی. او در صورت قهرمانی، تاریخساز خواهد شد؛ چون اولین بازیکنیست که اگر جام را بالای سر ببرد، توانسته تیمش را یکتنه به قهرمانی اروپا برساند. چون کلاً جام ملتهای اروپا اصلاً جای این چیزها نیست و اروپاییها اصلاً اهل این حرفها نیستند! اروپا جای تیمهای تکنفره و سوپراستارهای همهفنحریف آمریکای جنوبی نیست، یورو جای «تیم»هاست نه «ستاره»ها.
به تعصبِ بوفون
پنج نفر از بزرگترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایتالیا یعنی «دینو زوف»، «والتر زنگا»، «پائولو مالدینی»، «فرانکو بارهسی» و «فابیو کاناوارو» یا دروازهبان بودهاند یا مدافع. آنها قهرمانان تیمی با فلسفهی به شدت دفاعی هستند که همیشه، بهترین بازیکنش دروازهبانش است! امروز هم کاپیتان «جیانلوییجی بوفون» به همراه مدافعان همتیمیاش که همگی از «یوونتوس» آمدهاند، به دنبال فتح این جام، برای پر کردن تالار افتخاراتش است. اما این دوران، دوران ایتالیا نیست. بعد از جام جهانی 2006 و قهرمانی بوفون با ایتالیا، هیچ تیم قهرمانی در هیچ تورنمنتی، فوتبال دفاعی ارائه نکرده است. تیمهای ملی اسپانیا و آلمان و باشگاههایشان «رئال مادرید»، «بارسلونا» و «بایرن مونیخ» به عنوان ابرقدرتهای امروز فوتبال، دنیا را قانع کردهاند که «بازی مالکانه» را به عنوان تنها شیوهی قهرمانی بپذیرد. اما تیمی که ستارهاش دروازهبانش باشد، رسماً اعلام کرده که این قاعده را قبول ندارد. بوفون، نماد تعصب ایتالیایی است، چه در باشگاهش و چه در تیم ملی. وقتی یوونتوس به خاطر تبانی به دستهی دوم رفت، او از معدود بازیکنانی بود که در تیمش ماند و آن را دوباره به قلهی فوتبال رساند. بوفون در تیم ملی هم بعد از قهرمانی یک دهه پیش، دو جام جهانی و یک یوروی بسیار بد را تجربه کرده، اما همچنان با 38 سال سن، دست از تلاش برنداشته. بوفون، کاپیتانِ متعصبِ ایتالیاییهای متعصب، مرد مبارزه است.
به خشونتِ رونی
سالهاست که فوتبال انگلیس را با سیستم 2-4-4 میشناسند. در این سیستم بازی دومهاجمه، مهاجم اول، بلندقامت و سرزن است؛ مانند «هری کین». و مهاجم سایه، سریع و با توانایی بازیسازی؛ دقیقاً «وین رونی». او دارای قدرت بدنی و قدرت شوتزنی بالا و همچنین خشونت بالای بازی است. درست مثل هولیگانهای هموطنش! اگر اخبار مسابقات یورو را دنبال کرده باشید، از جدال تمامعیار هولیگانهای انگلیسی و روسی پیش و پس از بازی این دو تیم خبر دارید. این دعوای خیابانی، دوباره ثابت کرد که انگلیسیها، همان انگلیسیهای سابق هستند!
با هر خطکشی که بخواهید اندازه بگیرید، وین رونی نماد کامل فوتبال انگلیسی است، در همه چیز؛ چه در سبک بازی و چه در حاشیهها. او بیرون از مستطیل سبز هم کاملاً «انگلیسی» رفتار میکند. در کشورِ مبدع رسانههای زرد، وین رونی لااقل هفتهای یک بار روی جلد روزنامه زرد «سان» میرود! او با رفتارهای زننده و بیادبانه در خارج از زمین فوتبال (و حتی داخل آن!) که توسط عکاسان پاپاراتزی بارها شکار شده، به قهرمان و الگوی بسیاری از جوانهای انگلیسی تبدیل شده است. جوانهای هموطنش او را از خودشان میدانند و به همین دلیل، کسی در انگلیس به «روی هاجسون» سرمربی تیم، به خاطر دعوت این ستارهی رو به افول برای این مسابقات، خردهای نگرفت. تیم بیحاشیه و ستارههای جوان انگلیس، هویت «انگلیسی» را کم داشت. وین رونی اجازه نمیدهد آنها هیچ کمبودی را احساس کنند!
به جداییطلبیِ اینیستا
برای تیمی که «تیکیتاکا» را به فوتبال دنیا معرفی کرده، افت دارد که بهترین بازیکنش، بازیسازش نباشد! «آندرس اینیستا» با قامت کوتاه، تکنیک بالا و پاسهای طلایی، همانقدر که موتور محرک «تیکیتاکا»ست، نماد دودستگی و آشفتگی سیاسی اسپانیا هم هست. او به عنوان کاپیتان بارسلونا پا به میدان یورو 2016 گذاشته و در صورت قهرمانی، احتمالاً مانند پویول و ژاوی در جام جهانی 2010، با پرچم کاتالونیا به جای پرچم اسپانیا عکس خواهد انداخت.
حضور اینیستا به عنوان قلب بازی اسپانیا، برای تیم بینالمللی مادریدی بسیار طعنهآمیز است؛ تیمی که ستارههایش را از اقصی نقاط دنیا با پولهای گزاف به اسپانیا میکشاند و از تیمی که بیش از هر چیزی به «لاماسیا» (آکادمی فوتبال مشهور بندر بارسلون) تکیه دارد، شکست میخورد. این شکست، شکست در یک رقابت شدیدِ درونتیمی است. غلبهی فلسفهی تیمی و بازی گروهی باشگاه «بارسلونا» به عنوان نماد استان جداییطلب «کاتالونیا» بر فلسفهی مبتنی بر تکنیکهای فردی و ستارهپروری باشگاه «رئال مادرید». در دهه اخیر که فوتبال اسپانیا در ردهی ملی، موفق بوده و تیکیتاکا به گفتمان محبوب فوتبال دنیا تبدیل شده، همواره برندهی این نبرد، کاتالونیا بوده است. حضور 7 بازیکن از مکتب لاماسیا و تنها 2 بازیکن از مکتب پایتختنشینان ثروتمند، در بازی اول اسپانیا برابر چک، باز هم نشان داد که اینیستا و هماستانیهایش، جانشینان ژنرال «فرانکو» را شکست دادهاند.