* به نظر شما ریشهی آسیبهای اخلاقی فوتبال ما کجاست؟
برای پاسخ به این سؤال، باید برگردیم به مبانی فوتبال. در مبانی فوتبال، سه سرفصل مهم هست که عبارتاند از مدیریت، سرمایهگذاری و برنامهریزی. این سرفصلها در واقع حلقههای مفقودهی فوتبال ما هستند.
* منظور از مدیریت، باشگاهها هستند یا مدیران ورزش؟
هم متولیان فوتبال و هم اغلب باشگاهها. در این بین، اقلیتی هم هستند که برای مسائل فرهنگی اهمیت قائل میشوند ولی متأسفانه قاعدهی کلی، غیرفرهنگی است. فوتبال ایران به دو صورت اداره میشود: یکی فوتبال لمپنیسم، که مؤلفههایش روشن است؛ تبانی، رشوه، دلالی، حضور افراد ناباب در فوتبال و عدم نظارت. افراد ناباب به خاطر پول، وارد میشوند و به دلیل هرج و مرجی که در فوتبال است، به پولهایی میرسند که در حوزههای دیگر جامعه، جز ورزش پیدا نمیشود.
از فوتبال لمپنیسم که بگذریم، میرسیم به فوتبال نتیجهگرا. در این نوع فوتبال، هر تیم میخواهد به هر وسیلهای نتیجه بگیرد. اینجا دو نکته مهم وجود دارد؛ یکی اینکه آن اقلیت شریف، اینجا هم هستند ولی خیلی کم هستند.
* مقصود شما از فوتبال نتیجهگرا دقیقاً چیست؟ چون به هر حال تیمها بازی میکنند تا نتیجه بگیرند.
درست است اما نتیجهگرایی یعنی رسیدن به نتیجه، به هر روشی. در فوتبال نتیجهگرا، مدیر میخواهد صندلیاش را حفظ کند، مربی میخواهد شغلش را حفظ کند، بازیکنها میخواهند به پولشان برسند و... . فوتبال نتیجهگرا بسیاری از مسائل فرهنگی و اخلاقی را برای رسیدن به نتیجهی مطلوب در زمین، قربانی میکند. ما به سمت یک نوع ماکیاولیسم حرکت کردهایم! انگار برای ما هدف، وسیله را توجیه میکند. در این نوع فوتبال، برای رسیدن به هدف (که آن هم باید هدف شریفی باشد) از ابزار شریفی استفاده نمیشود. ابزارها معمولاً ضدفرهنگی است و ضداخلاقی هستند و اصلاً با منشور ورزش فاصله دارند.
* چرا این مسائل تاکنون حل نشده؟ در این سالها، افراد زیادی بودهاند که واقعاً میخواستند مشکلات فرهنگی فوتبال را حل کنند و در این باره تدابیر مختلفی هم اندیشیده شده است.
مشکل اینجاست که گاهی اوقات تدابیر دمدستی انجام میشود. من بارها این مثال را زدهام. خیلی از این تدابیر، مثل این است که کسی دچار خونریزی عمیق شده و میخواهند با چسب زخم، جلوی خونریزیاش را بگیرند. طبیعی است که نمیشود. با سلطهی این دو نوع فوتبال، دامنهی مسایل غیرفرهنگی هر روز گستردهتر میشود. اما باید دقت کنیم که ریشهی بعضی از این معضلات، در مسائل غیرفوتبالی هم هست. به عنوان مثال، ما میدانیم وضعیت اقتصادی خوب نیست و ناهنجاریهایی از جامعهی ما به فوتبال نفوذ میکند. بعضیها چیزی را که نمیتوانند در جامعه بیابند، به فوتبال میآیند و تلاش میکنند از راههای غیراخلاقی به دست بیاورند.
* کمیتهی انضباطی یا نهادهایی از این قبیل، نمیتوانند ماجرا را حل کنند؟
به نظر من خیر؛ به دو دلیل عمده. اول اینکه محدودهی کاری مشخصی دارند و دوم اینکه توانمندیشان کم است. در چند سال اخیر، برای حل مشکل نابهنجاریهای ورزشگاهها، بسیاری از مسابقهها بدون تماشاگر برگزار شد، باشگاهها جریمه شدند و بازیکنها محروم شدند، اما به نتیجهای نرسیدیم. حتی در دورهای سختترین روش را اعمال کردیم یعنی از بعضی تیمها امتیاز کسر کردیم. باز هم نشد. بنابراین مشخص است که مسائل فرهنگی فوتبال، عزم ملی میطلبند که کاهش پیدا کند. اگر یادتان باشد، در دورهای اعلام شد که در پایان هر بازی به بازیکن اخلاق هدیهای داده میشود. آیا این راهکار صحیح است؟! بازیکن تکل نزده، خشن بازی نکرده و به داور احترام گذاشته. حالا ما به او جایزه بدیم و مشکلاتمان را اینطوری حل کنیم! گو اینکه در خیلی از موارد، چنین چیزی هم اتفاق نمیافتاد. اتفاقاً بعضی اوقات، جایزه را به بداخلاقترین بازیکن آن روز میدادند. در مجموع بسیاری از این تدابیر به نظر من دمدستیاند و فرهنگی نیستند.
* برویم سراغ حرفهای خوب! در فوتبال ما، بازیکن بااخلاق، چقدر پیدا میشود؟ چند بازیکن را میتوانید نام ببرید؟
با اسم بردن، به بعضیها ظلم میشود. من چند بازیکن که بااخلاق، جنتلمن و به معنای واقعی کلمه، آقا بودند، را نام میبرم. خود من نسل دوم فوتبالیستهای ایرانی بودم. از نسل جلوتر از ما، مرحوم آقای بهزادی و مرحوم آقای شیرزادگان بودند. من هیچوقت از آنها چیز بدی ندیدم. در نسل خود ما هم به دلیل آن که پول وجود نداشت، بیشتر بچهها بااخلاق بودند. از جدیدترها، آقای مهدویکیا، باقری، هاشمیان، دایی و منصوریان بودند. آقای پروین هم که مشهورند.
* بازیکنانی که از فقرا دستگیری کنند و به کارهای خیر بپردازند، چه؟
بودند ولی نه زیاد. کسانی بودهاند که وضعیت مالیشان بد نبوده، دوستانی را دور خودشان جمع میکردند و کمک میکردند برای دختری که به خانهی بخت میرود، جهیزیه تهیه کنند و... . کم بوده ولی داشتیم. الان هم ممکن است کسانی باشند ولی من اطلاع نداشته باشم. معمولاً در اینجور کارها، افراد تلاش میکنند شناخته نشوند و اسمی ازشان برده نشود. همین دوستانی که در سؤال قبلی اسم بردم، از این کارها میکنند.
* به عنوان آخرین سؤال، خانوادههای ایرانی که فرزندانشان فوتبالیستها را میبینند و دوست دارند روزی بازیکن فوتبال شوند، چه کار کنند تا فرزندشان از گزند مشکلات اخلاقی و فرهنگی در امان باشد؟
اولین کار، تربیت خانوادگی است. آموزش هم خیلی اهمیت دارد؛ آموزشی که خانواده میدهد. تحصیلات هم خیلی مهم است. اینها مجموعه مسائلی است که شخصیت یک فرد را میسازد. خیلیها در ابتدا انسانهای خوبی بودند ولی در جامعه رها شدند، آموزش ندیدند و به بیراهه کشیده شدند. اما خیلیها هم در مسیر صحیح قرار گرفتند، هم تعلیم دیدند و هم تربیت شدند و در نهایت به بازیکنان بااخلاق فوتبال ما تبدیل شدند.