قسمت اول برنامهی «ماه عسل» امسال واکنشهای زیادی برانگیخت. خیلیها به دعوت جوانی که به خاطر اثبات عشق به نامزد یا همسرش، از پنجره خودش را به بیرون پرت کرده بود، اعتراض داشتند. آنها اعتقاد داشتند دعوت کردن چنین مهمانانی بدآموزی دارد. اما ببینیم نظرشان تا چه حد درست است؟
در واقع پیامی که رسانه به مخاطبش میرساند، تابع تصویریست که نشان میدهد. «تصویر» در اینجا به معنای نحوهی مواجههی رسانه با سوژه است که از سه حالت خارج نیست: مثبت، منفی یا خنثی. اگر سخنان ائمهی موقت جمعهی تهران را از طریق [مثلاً] خبرگزاری تسنیم دنبال کنیم، برداشتی متفاوت داریم نسبت به زمانی که همین سخنان را از طریق [مثلاً] بیبیسی فارسی دنبال کنیم. واضح است که تصویر رسانهی اول از نماز جمعهی تهران، مثبت و رسانهی دوم منفی است. این درحالیست که هر دوی این رسانهها «یک» سخن را بازتاب میدهند ولی نحوهی مواجهه به شکلیست که «پیام»ی متفاوت به مخاطب القا میکند.
[مستقل از اینکه برنامهی ماه عسل را میپسندم یا نه] باید دقت کنیم قسمت اول این برنامه، پیامی منفی از آن حرکت آن جوان به مخاطب ارائه میکند، یعنی در مجموع به خاطر حضور میهمانان، صدا، برخورد مجری، حرکت و تمرکز دوربین و... مخاطب را به سمت «نفرت» از کاری که آن جوان کرده، سوق میدهد.
چنین چیزی را در فیلمهای سینمایی به وفور شاهد هستیم. فیلم سینمایی «چشمان کاملاً بسته» (امریکا، 1999) ساختهی «استنلی کوبریک» نمونهای تقریباً کامل از این پدیده است. در این فیلم سینمایی، برهنگیهای بسیار زیادی نمایش داده میشود اما پیام اصلی فیلم، «توجه به خانواده» است! شاید کسی با این روش انتقال پیام مخالف هستند اما به هر حال این زبانیست که فیلمساز برای بیان پیام انتخاب کرده و تا جایی که من میفهمم در القای پیام فیلم، موفق هم بودهاست. مثال دیگری میزنم، این بار از سینمای خودمان: شخصیت «حاجی گیرینوف» در فیلمهای سینمایی «اخراجیها 1، 2 و 3» (ایران، 1386، 1387 و 1388) نماد ریاکاریست. در فیلم سینمایی «اخراجیها» این شخصیت برای «تقبیح» ریا تعریف شده و کارکرد بسیار خوبی هم دارد. تصویرکردن یک شخصیت در رسانه (رمان، فیلم مستند یا هر رسانهی دیگر) مترادف با ترویج آن نیست؛ بلکه باید دید رسانه، «چه» تصویری از شخصیت و اعمال او ارائه میدهد.