روی بد ماجرا: شاید تا به حال پبامهایی وایبری یا پستهایی فیسبوکی در مورد عدالت٬ فراست و شجاعت کوروش دیده باشید. ماجراهایی که مو به مو از روایات تاریخی دورهی حکومت پیامبر اسلام(ص) یا امیرالمؤمنین(ع) کپیبرداری شده است و غالباً به نام کوروش یا بعضی موقعها بزرگمهر و انوشیروان در بعضی شبکههای اجتماعی پخش میشود.
روی زشت ماجرا: چند سال پیش شهرداری مشهد روی دیوارهای ملک موقوفهی آستان قدس رضوی در ضلع شمالی بلوار فردوسی٬ نقوشی از ماجراهای شاهنامه کشید. کاری که طبیعتاً برای شهرداری هزینهای سنگین و برای هنرمندان نقاش، تلاشی در خور ستایش دربرداشت. مدتی بعد آستان قدس رضوی روی نقاشیها رنگ سفید پاشید و همه را محو کرد! (توی پرانتز مینویسم که توی گونی نروم: با این کار٬ مردم هم محو مدیریت بینظیر این مجموعه شدند!) امروز صبح هم نقاشیهایی که شهرداری مشهد روی دیوار پادگان نیروی زمینی سپاه در بلوار فردوسی و بلوار خیام کشیده بود٬ محو و نابود شد! (پرانتز قبلی را دوباره بخوانید!)
نتیجه: حال و روز مدیریت فرهنگی نهادهای انقلابی مملکت ما اینگونه است٬ یعنی در مقابل ترویج شاهنامه (که مورد تأکید حضرت آقا بوده و هست) محکم میایستند و ناآگاهانه تلاش میکنند تا با محو آن٬ هویت ملی و فرهنگ انقلابی حاکم بر شاهنامه را از مردم ایران بگیرند. اما در برابر باستانگرایی افراطی٬ دروغین و پهلویگونهی حاکم بر فیسبوک٬ فقط بلدند آن را فیلتر کنند! فیلتر هم که میدانید٬ یعنی کشک؛ چون کودک ۹ سالهای که تازه طرز استفاده از اینترنت را یاد میگیرد٬ قبل از آنکه بداند مرورگر وب چیست٬ با فیلترشکن آشنا میشود! نتیجهی این روش مدیریت چیست؟ خودتان بهتر میدانید... .