توی عمرم، دو بار وسط فیلم از سینما بیرون آمده‌ام. اولین بار وسط فیلم سینمایی «کیش و مات» در دوران احتمالاً راهنمایی یا دبیرستان. آن زمان هیچ چیز (مطلقاً هیچی) از سینما نمی‌دانستم. یادم هست که به خاطر بی‌مزه بودن شوخی‌های فیلم، از سینما بیرون آمدیم! بار دوم، امروز بود. فیلم نفرت‌انگیز «۵۰ کیلو آلبالو». حیف که این بار دوستم همراهم بود و مجبور شدم توی لابی سینما صبر کنم تا فیلم تمام شود. هرچه درباره‌ی مبتذل و سخیف بودن فیلم خوانده بودم حقیقت داشت. چرا رفتم؟ فقط می‌خواستم ببینم چیست، همین. کاش دیشب که دوستم نمی‌توانست بیاید، به تنهایی می‌رفتم و تنها از سالن بیرون می‌زدم، نه مثل الان که سنگ‌های کف لابی سینما را شمرده‌ام.