الان که دارم این مطلب را می‌نویسم ساعت 7:52 صبح است. از حدود 7:30 یادِ گیری افتادم که دیروز، معاون سردبیر، به کسانی که پرونده‌ی چاپ امروز را بسته بودند داده بود. بعد یاد گیرهایی افتادم که به خودم می‌دهد و اعصابم از دستش خورد شد! اصل ماجرا این بود که دوستان با محمد گلریز، به عنوان خواننده‌ی ترانه‌های انقلابی صحبت کرده‌اند و او اعلام کرده که 2000 سرود خوانده؛ نه 2000 اجرای مختلف، بلکه 2000 سرود مختلف. این عدد برای من هم شگفت‌انگیز است. اما این نکته هم وجود دارد که او در مصاحبه‌اش چنین حرفی را «زده». درحالی‌که معاون سردبیر می‌گفت حرفش غیرمنطقی است و نباید چاپ بشود. من درباره‌ی سرودهای محمد گلریز قضاوت نمی‌کنم، اما بچه‌هایی که پرونده‌ی امروز را بسته بودند، خیلی از دستش کفری بودند که «به حرفی که یارو زده، گیر می‌دهد». اما حداقل این خوبی را داشت که بالأخره امروز گوشه‌ای از گیرهایی که به من می‌دهد را درک کردند. هرچند این‌ها کمتر با او بحث کردند و به جایش پشت سرش از گیرهای عجیب و غریبی که می‌دهد، صحبت کردند. من هم سفره‌ی دلم باز شد و حسابی برایشان روضه خواندم که «این وضع هر روز من است» و این حرف‌ها!